مجیب الله سعادت

مرکز کتاب ومقالات اسلامی

زنده گی نامه عثمان رضی الله عنه

مقدمه

الحمد الله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ومولانا محمد وعلی آله واصحابه اجمعین ومن تبعهم با حسان الی یوم الدین .

امابعد : سیرت نبوی صلی الله علیه وسلم واصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین  وتاریخ آنها از قوی ترین مصادر قوت ایمانی وعاطفه دینی است که تا اکنون امت اسلامی ودعوت های دینی شعله ایمان را از آن اقتباس مینمایند وقلبها به آن روشن میشوند .

خداوند متعال باقدرت کامله اش انسان را به عنوان اشرف مخلوقات قرارداد، وتمام مخلوقات دیگررا جهت استفاده ومنفعت برای انسان دراختیاروسلطه اوقرارداده است، ونعمت های گوناگون را به او ارزانی نموده است.

   فراموش نبایدکردکه همه وهمه ای این انعامات به هدف پیاده کردن فرامین الهی توسط انسانها میباشد.

   برای معرفی یاران باوفای پیامبراکرم(صلی الله علیه وسلم)مافقط به قرآن مراجعه می کنیم ماراکفایت می کند؛ چراکه وقتی قرآن ازکسی به نیکی یادکند واو را سبب هدایت همه ای انسانها ازامروزتا قیامت معرفی کند، جای حرفی نمی ماند وتلاش برای تنقید ازآنان وبد جلوه دادن آنان کاری عبث وبیهوده خواهد بود.

خداوند متعال درباره اصحاب کرام چنین می فرماید: «فَاِن آمَنُوا بِمِثلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِاهتَدَوا» [بقره:137]. ترجمه: پس اگرآنها نیزبه مانند آنچه شما ایمان آورده اید ایمان بیاورند، قطعاًهدایت یافته اند.                          

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وسلم) درمورد یارانش چنین می فرماید: عَن عَبدُالله بِنُ مَغفَل قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلى اللهُ عَلیهِ وَسَلمَ اللهَ اللهَ فِی أصحَابِی لا تَتّخِذُوهُم مِن بَعدِی غَرَضًا فَمَن أحَبَّهُم فَبِحُبِّی أحَبَّهُم وَمَن أبغَضَهُم فَبِبُغضِی أبغَضَهُم وَمَن آذاهُم فَقَد آذانِی وَمَن آذانِی فَقَد آذَى الله وَمَن آذى الله فَیُوشَکُ أن یَأخُذَهُ. رواه الترمذی ترجمه:. ازعبدالله بن مغفل روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: درباره یاران من ازخدا بترسید، آنها را هدف ملامت قرارندهید، کسی که با آنها محبت کند به سبب محبت بامن، با آنها محبت می کند وکسی که با آنها بغض می دارد اوبه سبب بغض من، با آنها بغض می ورزد، کسی که به آنها آزار برساند، اومرا آزار رسانیده است وکسی که مرا آزارداد، اوخداوند را آزارداده است وکسی که به خداوند اذیت وآزاربرساند، نزدیک است که به خشم ومواخذه اوگرفتارآید.

  اصحاب کرام وارثین حقیقی دین اسلام معرفی شدند چه درزمان پیامبراسلام صلی الله علیه وسلم وچه بعد از وفات غم انگیزشان درترویج وانتشاردین اسلام به اماکن مختلف جهان هجرت نمودند تاهمه انسانها ازاین اقیانوس بی کران هستی  ونجات بخش هدایت جرعه ی بنوشند وراه وروش صحیح زنده گی وبنده گی را پیدا کنند، قبوراصحاب کرام درجهان گواه این ادعاست که آنها برای نجات بشریت ازهمه توان جانی ومالی خویش استفاده نمودند، تا اینکه یک انسان هم بسوی جهنم کشیده نشود.

 

سبب اختیار موضوع:

نظر به علاقه خاصیکه به سیرت صحابه کرام داشتم به آن، خواستم که پایان نامه ای تحصیلی خود را به عنوان زنده گی نامه یکی ازیاران باوفای پیامبرگرامی(صلی الله علیه وسلم)که عبارت ازحضرت عثمان رضی الله عنه است اختصاص دهم. تاباشد که ازکارکرد ها وجان نثاریهای ایشان که در راه خدا انجام داده اند آگاه شویم.

  اصحاب پیامبرگرامی اسلام نمونه انسانهای هستند که نظیرآنهارا نمیتوان درجهان یافت، چرا که آنان برای گسترش دین مبین اسلام همه زندگی خویش را فدا نمودند. وبرای اینکه دین مبین اسلام درجهان شناخته شود باهجرت ونصرت خویش آنرا نگه داشتند. صحابه نه تنها باهجرت ونصرت خویش، بلکه باحسن واخلاق ورفتاریکه درطول حیات خویش برجای گذشتند.

   ازجمله ی این ستاره گان هدایت وبرگزیدگان، جناب عثمان رضی الله عنه است که میتوان اورا درزهد وبی زاری ازمادیات بی همتا معرفی نمود. عثمان رضی الله عنه بازندگی زاهدانه ای که داشت، جهان را برای مامسلمانان وبی ارزشی وبیوفای دنیارا نسبت به همه ای انسانها، بسیار زیبامعرفی کرد.

   آنچه که دراینجا به رشته تحریردرآمده است مختصری ازسیرت این بزرگواراست که ازکتب احادیث، تاریخ، سیرت، وغیره گردآوری شده است. که از نام ونسب، حالات ایشان قبل ازاسلام، اسلام آوردنش، معیشت ووسایل زندگی اش، سخاوت وانفاقش، عبادت وتفکر، صبر ومتانتش، پند واندرز هایش، ووفاتش وغیره بحث شده است.

اهمیت موضوع:

البته درمورد ضرورت واهمیت موضوع باید گفت که چون صحابه های کرام ستون وبنیاد دین هستند باید ازکارکردهاسیرت وجان نثاریهایی ایشان آگاه شویم ودستاورد های آنها را الگو قرار داده ازگفته های آنها اطاعت وپیروی نموده تا باشد که براه حق آراسته شویم وزندگی خوبی را مطابق به ارشادات وهدایات الله متعال داشته باشیم. یقیناً درتهیه این پایان نامه تحصیلی خویش از روش کتابخانه ی استفاده نمودم.

با وجود این همه ازآنجای که انسان کامل نیست، شاید نارسایی ها وکاستی های در آن نوشته وجود داشته باشد، بناءً از علاقمندان محترم وکسانی که این پایان نامه تحصیلی را مطالعه میکنند،آرزومندم تاخوبی های آن را از اثر لطف خداوند منَّان دانسته ونارسایی های آن را ازنقصان بنده بدانند ومن را معذور قرار داده، رهنمایی نمایند تا درنوشته های بعدی ازنظریات سود مند شان استفاده نمایم


فصل اول

معرفت حضرت عثمان رضی الله عنه

 

مبحث اول: معرفی حضرت عثمان رضی الله عنه

نام : عثمان رضی الله عنه

نام پدر عفان.

کنیه : ابوعمر، ابوعبدالله و ابولیلی مشهور به ابوعمر.

لقب : ذی ‌النورین.

تاریخ تولد : 576 میلادی.

مدت خلافت : 12 سال.

سن : 81 سال.

تاریخ شهادت : 18 ذالحجه سال 35 ه‍.

محل شهادت : مدینه، کنار گنبد خضرای رسو‌ل‌الله صلی الله علیه و سلم .

تعداد فرزندان : 9 پسر و هفت دختر.

فتوحات : طبرستان، کرمان، بلوچستان، شیراز، افغانستان، گرجستان، آذربایجان، قبرس، بخشی از آفریقا و عثمان رضی الله عنه، پسر عفان، پسر ابی‌العاص، پسر امیه، پسر عبدالشمس، پسر عبدمناف است، و عبدمناف جد چهار عثمان رضی الله عنه  می‌باشد.

        عبد مناف دو پسر بنام‌ های عبد المطلب و عبد الشمس داشت که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  از اولاد عبدالمطلب است، و حضرت عثمان رضی الله عنه از اولاد عبد الشمس می‌باشد امیه فرزند عبد الشمس بسیار مشهور است، و عثمان رضی الله عنه از این جد شهرت یافت. امیه فرزندی بنام ابی ‌العاص داشت و بعد از ابی‌ العاص عفان پدر عثمان رضی الله عنه متولد شد و عثمان پسر عفان می‌باشد این قرابت عثمان رضی الله عنه با خاتم ‌النبیین است.

هنگام شهادت، نائله و رمله در عقد ایشان بودند[1].

مبحث دوم:اصل ونسب عثمان رضی الله عنه

          شهر طایف شهر زیبای حجاز است، طایف بهشت وگلزار حجاز و باغ پرمیوه آن است، خانواده عثمان رضی الله عنه در این شهر زیبا زندگی می کردند. أروی دختر کریز بن ربیعه... بن عبد مناف صاحب نوزاد کوچکی به نام عثمان شده بود، عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه... قریشی امویعثمان رضی الله عنه در سال ششم عام الفیل یعنی شش سال بعد از تولد پیامبر صلی الله علیه وسلم به دنیا آمد اسم عثمان هم در دوران جاهلیت و هم در اسلام عثمان بود و کنیه اش ابوعبد الله وابو عمرو که با هر دو میان مردم مشهور بود. همه مردم عثمان رضی الله عنه را دوست داشتند تا جایی که زنان برای فرزندان خود اینگونه می سرودندأحبک والرحمن حب القریش لعثمان  ترجمه: سوگند به خدای رحمن، تو را چنان دوست دارم که قریش عثمان را دوست دارند.

عثمان مردی میانه بود، دارای قامتی نه بلند ونه کوتاه داشت، چهره اش زیبا وسفید مایل به سرخی بود. در صورتش خالهایی آبگونه وجود داشت، بازوهایش پن بود. موهایش بازوهایش را پوشانده بود. البته وسط سرش موی نداشت ودهان ودندانی زیبا داشت.[2]

مبحث سوم:احوال دوران جاهلیت

عثمان رضی الله عنه مردی تاجر بود. بیشتر تجارت او در جزیره ‌العرب، یمن، شام و عراق صورت می‌گرفت. کالا و متاع او به قدری زیاد بود که چندین شتر قوی آن را حمل می‌کرد.

     از خصوصیات بارز او در جاهلیت، این بود که از بت‌ پرستی نفرت داشت. عرب‌ ها شراب را همچون شیر مادر می‌نوشیدند ولی عثمان رضی الله عنه شراب ‌نوشی نکرد و هرگز به اعمال خلاف عفت روی نیاورد. میهمان ‌نوازی و جوانمردی از صفات منحصر به فرد او بود.

     در دوران جاهلیت، به فقرا و مستمندان کمک و همکاری می‌فرمود. به خاطر همین صفات انسان ‌دوستانه، حضرت در پیش مردم  عزیز شده  بودند مردم قریش در جاهلیت عثمان رضی الله عنه را دوست داشتند به طوری که حب و دوستی عثمان رضی الله عنه ضرب ‌المثل قرار گرفته بود. [3]

مطلب اول :چگونگی اسلام  آوردن حضرت عثمان رضی الله عنه

     پسر حضرت عثمان رضی الله عنه (عمرو) چنین  بیان می‌کند که روزی پدرم فرمود: یکی از آرزوهای بزرگ من در جاهلیت این بود که با یکی از دختران محمد صلی الله علیه و سلم  ازدواج کنم و به علت شرمندگی و حیایی که داشتم، نمی‌توانستم این مطلب را صراحتاً با کسی در میان بگذارم.

روزی در کعبه ایستاده بودم که کسی خبر آورد که عتبه پسر ابی‌لهب از دختر محمد صلی الله علیه و سلم  خواستگاری کرده است. ناراحت و غمگین به خانه خاله‌ ام رفتم، (لازم به ذکر است که خالة عثمان رضی الله عنه سعدی ‌بن کریز در پیشگویی و طالع‌بینی بی‌نظیر بود.

أبشر وحییّت ثلاثاً تترا    أتاک خیر ووفیت شرّاً  أنکحت والله بنت حصاناً زهرا   وأنت بکر ولقیت بکراً
وافیتها بنت عظیم قدراً
   بنت امریءٍ قد أشاد ذکراً.

حضرت عثمان رضی الله عنه می‌فرماید: وقتی وارد شدم خاله‌ام با دیدن من گفت:

عثمان رضی الله عنه از این پیشگویی خاله‌اش متعجب می‌شود، زیرا او تا به حال اسرارش را با کسی فاش نکرده بود و این‌گونه «سُعدی» از قلب او سخن می‌گفت.

«سٌعدی» از زیبایی و میهمان‌ نوازی و صداقت محمد صلی الله علیه و سلم  برای عثمان رضی الله عنه  بیان کرد.

      از آنچه که در کلام راهبان بر او صادق آمده، از وعده‌هایی که حضرت عیسی مسیح از آیات تورات و انجیل که در وصف محمد صلی الله علیه و سلم  آمده برای عثمان رضی الله عنه بازگو کرد، از عفت و پاکدامنی او گفت. از پاکی و صلابتش بیان کرد از مردی گفت که سخنش را با عمل یکی است، از محمد، محمدی که به وادی حقیقت پا نهاده است.

    عثمان رضی الله عنه خود نیز دائماً به معجزات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فکر می‌کرد، به امور خارق‌ العاده‌ ای که در زندگی او به وقوع می‌پیوست، اما نمی‌دانست که در آینده خود نیز یکی از معجزات بزرگ پیامبر اسلام خواهد شد.

      در پرتو نور ایمان او، قریش نیز به اسلام گرایش پیدا خواهد کرد، در سایة عظمت و صلابت او قدرت‌های کبریایی و جبروتی و ظلماتی بشر درهم خواهند شکست و روزی او چرخ عظیم اسلام را خواهد چرخاند و حجاب ظلمت را برمی‌اندازد زعیم و پیشوا می‌گردد و آیندگان به او افتخار خواهند کرد. روزی او خود ساقی خم خانة عشق خواهد شد، و از صراحی سینة پاکش ایمان و اعتقاد تراوش خواهد کرد، نمی‌دانست که همة واژ‌ه‌های اسلام را او معنا خواهد کرد و خود تفسیر و ترجمان سخنان کلیم خدا محمد صلی الله علیه و سلم  و آیه‌های قرآن می‌شود.

عیاران فتوت‌شناس، همه عثمان رضی الله عنه را می‌شناسند که عثمان رضی الله عنه را هرگز درهم و دینار نفریفت، و او بود که نهج صحیح را منهج کرد و مهره‌های شطرنج ابلیسی را مات کرد و بر منبر رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرمول‌های واهی و خرافت را کوبید و فرمول سنت محمدصلی الله علیه و سلم  را جایگزین آن کرد.

       عثمان رضی الله عنه از خانة خاله ‌اش بیرون می‌رود، چند قدمی بر نداشته است که دوست و رفیق صمیمی خود ابوبکر رضی الله عنه را می‌بیند، وقتی ابوبکر رضی الله عنه پریشانی و اضطراب را در چهرة عثمان رضی الله عنه مشاهده می‌کند از او علت را سؤال می‌کند، حضرت عثمان رضی الله عنه ماجرا را تعریف می‌کند و پیشگویی خاله‌اش را بیان می‌دارد و از ابوبکر رضی الله عنه دربارة رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  سؤال می‌کند. ابوبکر رضی الله عنه می‌فرماید: به راستی که او پیامبر خداست، و خداوند او را از میان انسان‌ها برگزید و به رسالت خویش و پیامبری از جانب خود برای ما مبعوث داشته تا فرمان و دستور خدا را از او بگیریم و سعادت یابیم، قدم بر قدم او گذاشته تا به شرافت انسانی و ملکوتی نایل آییم و فطرت پاک خود را دریابیم.

این چنین بود که سیمای جذاب محمد صلی الله علیه و سلم  و دعوت مکرر صدیق، نور هدایت را بر قلب عثمان رضی الله عنه منعکس کرد تا بار دیگر اسلام عزت یابد و طنین صدای ضعیف اسلام فریاد شود تا همگان بشنوند و اسلام بازو گیرد و قدرت یابد.

   راستی! کیست که شرافت محمد صلی الله علیه و سلم  را ببیند و به سوی او پر و بال نگشاید و در آغوش او جای نگیرد، پس از دعوت صدیق رضی الله عنه عثمان همراه او به خانة آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رفتند آن حضرت صلی الله علیه و سلم  عثمان رضی الله عنه را دعوت به اسلام داد و به پیروی از خود فراخواند عثمان رضی الله عنه نیز بی‌درنگ دعوت پیامبر خدا را اجابت کرد و کلمة شهادت را بر زبان جاری ساخت و مسلمان شد. به این هنگام عثمان رضی الله عنه 30 سال سن داشت.

     بعد از این تاریخ عثمان رضی الله عنه جزء افرادی بود در خانة (ارقم) جمع می‌شدند اینجا اولین مکتب رسالت بود همواره در کلاس درس آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شرکت می‌جست، خانة (ارقم) یا بهتر بگویم مکتب کوچکی که بعدها از این جا افرادی بلند شدند نخبه و انگشت‌ نمای جهان، افرادی که از ستیغ بلند روزگار بالا رفتند و انسانیت را به باغ همیشه سرسبز آزادی و آزادگی فرا خواندند به آنجا که بر فراز گل‌ بوته ‌های عشق به انسان و انسانیت، پروانه‌ های رنگا رنگ عاطفه و انسان ‌دوستی، پرواز می‌کنند و فضای بیکران آسمان صلح و آرامش را با یکرنگی و همدلی مزین می‌کنند.

     از این مکتب شاگردانی بلند شدند که هر یک استاد و ماهر گشتند و این محل منبع فیض و سرچشمة حیات گردید و از این کلبة هدایت و روشنایی به سراسر جهان پخش گردید.

    عثمان رضی الله عنه در جلسات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  که در خانة ارقم تشکیل می‌شد مرتب شرکت می‌کرد، مدتی حضرت عثمان رضی الله عنه به خانة ارقم نیامد، ابوبکر رضی الله عنه از این تأخیر عثمان رضی الله عنه نگران شد. پس از چند روز ابو بکر رضی الله عنه، عثمان رضی الله عنه را ملاقات کرد و با مهربانی او را در آغوش فشرد، از تأخیرش پرسید. عثمان رضی الله عنه فرمود: وقتی عمویم (حکم‌ بن ابی ‌العاص) از اسلام من اطلاع یافت مرا به خانه‌اش طلبید، از من پرسید؟ شنیده ‌ام که دین آبا و اجداد خود را رها کرده‌ای و تعظیم و تکریم خدایان را کنار گذاشته‌ای.

     عمویم در ابتدا با نرمی و ملایمت با من حرف زد و از من خواست تا از این فکر و ایده‌ دست بردارم و بار دیگر به جاهلیت برگردم.

    در جواب به او گفتم: ای عمو، خدایانی که از سنگ و گل ساخته شده ‌اند و به کسی ضرر و فایده نمی‌ رسانند، خدایانی که قدرت دفع حشرات را از خود ندارند، نمی‌خورند و نمی‌آشامند و عقل ندارند، را چگونه عبادت کنم و پایشان نذر کنم، آیا ایمانی که اساسش از اعتقاد و دیواره ‌اش عفت و پاکدامنی، حریمش آزادی و محوطة آن اخلاص، انسان‌دوستی، حکمت و دانش است، از این عقیدة پوچ و واهی بهتر نیست. از خدایانی که اصل و بنیادی ندارند متنفرم. ای عمو من، تو را دعوت می‌کنم به دینی که سعادت تو در آن تضمین شده، اکنون من راهم را یافته‌ام و تا پای جان در اعتلای آن مقاومت می‌کنم.

وقتی عمویم سخنانم را شنید، بر آشفت و بر من پرخاش کرد و از آب و غذا محرومم کرد، وقتی استقامت و صلابتم را در عقیده و دینم دید مرا آزاد ساخت و اکنون در اینجا مرا می‌بینی.

حضرت صدیق رضی الله عنه پیشانیش را می‌بوسد و از استقامت و صبر او امیدوار می‌شود.

آری، او با صداقت و راستی نبوت آن حضرت را پذیرفته بود و طبیعی است که اذیت و آزار، شکنجه و زندان در راه دوست گوارا است.

          عثمان رضی الله عنه پنجمین نفری بود که اسلام آورد، وی داستان اسلام آوردنش را چنین تعریف می کند: من مردی بودم علاقمند به مصاحبت زنان، در یکی از شبها با گروهی از مردان قریش در صحن کعبه نشسته بودم، به ما گفته شد: محمد دخترش رقیه را به عقد ازدواج عتبه بن ابی لهب در آورده است، رقیه زنی زیبا بود من حسرت خوردم که چرا بر پسر ابولهب پیش نگرفتم وبا دختر محمد ازدواج نکردم، دیری نگذشت که من به خانه رفتم، آنجا خاله ام سعدیه بنت کریز که به دین قومش بود وکهانت وفالگیری را آموخته بود به من گفت: چراغ او چراغ واقعی است، ودینش رستگار وکارش موفقیت آمیز خواهد بود، سنگلاخ مکه به امر او تسلیم خواهد شد.

         عثمان رضی الله عنه پرسید: این چه کسی است؟ خاله عثمان رضی الله عنه گفت: او محمد بن عبدالله پیامبر خداست، او با قرآن آمده وبه سوی خدا دعوت می دهد. عثمان از آنجا برگشت در حالی که به شدت تحت تاثیر سخنان خاله اش قرار گرفته بود، همچنان که او در مورد سخنان خاله اش فکر می کرد نزد ابوبکر صدیق رفت، عثمان می گوید: من نزد ابوبکرصدیق آمدم، هیچ کس نزد او نبود کنارش نشستم. او دید که درحال فکر کردن هستم، پرسید: به چه فکر میکنی؟ او را از گفته خاله ام با خبر کردم. ابوبکر گفت: وای بر تو عثمان، تو مرد دانا وهوشیاری هستی که حق و باطل را تشخیص می هدی، این بت ها ارزش ندارد که قوم آنها را می پرستند؟ آیا مگر این بت ها سنگهایی نیستند که نه می بینند ونه می شنوند؟ گفتم: بله سوگند به خدا که بت ها چنین اند. ابوبکر گفت: سوگند به خدا خاله ات راست گفته است. خدا محمد بن عبدالله، را به رسالت برگزیده وبرای مردم فرستاده است، آیا می خواهی نزد وی بروی واز او بشنوی؟ گفتم: بله! دیری نگذشت که پیامبر صلی الله علیه وسلم و علی بن ابی طالب رضی الله عنه در حالی که پارچه ای بر دوش داشتند ازکنار ما گذشتند، ابوبکر بلند شد ودر گوش پیامبر چیزی نجوا کرد، پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد ونشست ورو به من کرد وگفت: عثمان دعوت الهی را بپذیر که بهشت را به تو می بخشد. من پیامبری هستم که برای جهانیان فرستاده شده ام.

عثمان  رضی الله عنه می گوید: سوگند به خدا بعد از شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم بی      اختیار اسلام را پذیرفتم وگواهی دادم که هیچ معبودی جز خدا نیست ومحمد بنده وپیامبر خدا است، ومدتی بعد با دختر پیامبر، رقیه ازدواج کردم. عموی عثمان، حکم بن ابی العاص مردی سنگدل و تندخوی بود،                          با خشونت با عثمان برخورد می کرد وقتی از اسلام آوردن عثمان با خبر شد او را گرفت وبا طنابی سخت بست وبا خشونت به عثمان گفت: آیا از دین پدر ونیاکان خود بر میگردی وبه آیین جدید روی می آوری؟

سپس عمویش سوگند خورد وگفت: سوگند به خدا تا تو از این دین دست برنداری تو را باز نخواهم کرد. عثمان رضی الله عنه با اصرار وبدون ترس گفت: ای عمو! سوگند به خدا که هرگز این دین را رها نخواهم کرد واز این دین جدا نخواهم شد.

 

مطلب دوم: ازدواج  حضرت عثمان رضی الله عنه

          محمد صلی الله علیه و سلم  در سن بیست و پنج سالگی با ام ‌المؤمنین خدیجه بنت خویلد ازدواج کرد که ثمرة این ازدواج دختری به نام رقیه بود. تقوی و فراست و پاکدامنی رقیه بی‌نهایت بود تا جایی که هر یک از بزرگان و اکابر قوم به نوبت، او را از پدر بزرگوارش خواستگاری می‌کرد. هر یکی آرزو داشت تا آن حضرت صلی الله علیه و سلم  او را قبول کند. عثمان رضی الله عنه نیز از این گروه بود، اینجا نیز با دوست خویش ابوبکر رضی الله عنه به مشورت نشست. ابوبکر به او قول داد تا در اولین فرصت از نبی‌ اکرم صلی الله علیه و سلم  دخترش را برای عثمان رضی الله عنه خواستگاری کند.

        رقیه در نامزدی عتبه بود و ام‌کلثوم نامزد عتیبه بود. روزی ام جمیل زن ابولهب با فحش و ناسزا به حضرت صلی الله علیه و سلم  گفت: دیگر نمی‌خواهم دخترانت عروس من باشند.

    بعد از چند روز عتیبه در بیابان دیده شد، ماجرا از این قرار بود که عتیبه آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را به شدت آزار می‌رساند و آن حضرت او را نفرین کرد و فرمود: «اللهمّ سلّط علیه کلباً من کلابک».[4] خدایا، سگی از سگانت را بر او مسلط کن. وقتی این دعای آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به گوش ابی‌لهب رسید برای فرزندش نگهبان گذاشت، و روزی که در سفر شام او را به جای خود فرستاد، به کاروانیان گفت: مواظب عتیبه باشید زیرا دعای محمد صلی الله علیه وسلم بس خطرناک و گیرنده است. کاروانیان به هنگام خواب او را در میان گرفتند، شبی که همه به خواب رفتند شیری او را درید، یکی از شاهدان عینی می‌گوید: عتیبه در وسط ما قرار داشت، همه خوابیدند به جز من که خواب به چشمانم راه نمی‌یافت، صدای پای حیوانی را شنیدم، از ترس زبانم بند آمد، همه را می‌ بویید ولی به کسی آسیبی نرساند تا به عتیبه رسید، خود را بر سینه‌اش افکند و او را درید، من بیهوش شدم وقتی به هوش آمدم جز استخوان چیزی ندیدم.

     به هر حال بدون اینکه دختر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به خانة عتیبه برود، پس از خواستگاری ابوبکر رضی الله عنه، پیامبر موافقت فرمود و عثمان رضی الله عنه داماد بزرگترین پیامبر قرار گرفت.

مبحث چهارم :صفات وشمایل عثمان رضی الله عنه

           عثمان رضی الله عنه مردی بود که جان ومالش را فدای رسول الله صلی الله علیه وسلم نمود، اخلاق او الگوی خوبی برای مسلمانان بود، مهربان وبا حیا بود، طوری که فرشتگان از عثمان شرم می کردند،       عایشه رضی الله عنه می گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم در خانه اش به پهلو تکیه داده بود وساق پایش لخت بود. ابوبکر رضی الله عنه اجازه ورود به خانه را خواست و وا رد شد پیغمبر صلی الله علیه وسلم همچنان تکیه داده بود، سپس عمر رضی الله عنه اجازه ورود خواست، پیامبر صلی الله علیه وسلم همچنان تکیه زده بود وبا آنها سخن می گفت: بعد از آن عثمان رضی الله عنه اجازه ورود خواست و چون وارد شد پیامبر صلی الله علیه وسلم راست نشست ولباسهایش را مرتب کرد وبا او سخن گفت. عایشه رضی الله عنها شاهد قضیه بود، گفت: ای پیامبرخدا صلی الله علیه و سلم ! ابوبکرصدیق رضی الله عنه وارد شده وشما تکان نخوردید وتوجه نکردید بعد عمر   وارد شد شما باز هم تکان نخوردید وتوجه نکردید اما وقتی عثمان آمد شما نشستید و لباسهایتان را جمع وجور کردید...! پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا من از مردی حیا نکنم که فرشتگان از او شرم دارند.

         عثمان رضی الله عنه  مردی بزرگوار وسخاوتمند در این زمینه برای دیگران الگو بود. سخاوت های عثمان رضی الله عنه یادگارهای نیکویی از او ماند. در آن زمان آب کالای اساسی ومهمترین ضرورت زندگی بود که مردم به وسیله آب به زندگی خود وگوسفندان وشترهایشان ادامه می دادند. چاهی بنام (بئر رومه)  متعلق به فردی از بنی غفار بود، وهر دلو آب این چاه را به چندین درهم می فروخت. مردم به ستوه در آمده بودند، پیامبر صلی الله علیه وسلم به صاحب چاه گفت: آیا این چشمه را به چشمه ای در بهشت نمی فروشی؟ مرد غفاری گفت: ای پیامبر خدا! من وخانواده ام چشمه ای دیگر جز این نداریم ومن نمی توانم این را بخشش کنم.

           وقتی این خبر به عثمان رضی الله عنه رسید چاه را از آن مرد به مبلغ سی وپنج هزار درهم خرید وبعد نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد وگفت: برای من چشمه ای در مقابل آن چاه در بهشت می دهی؟ پیامبر فرمود: بله اینطور است. عثمان رضی الله عنه گفت: من آن چاه را خریدم و آن را برای مسلمانان وقف نمودم. آری، عثمان اینگونه بود، بارها پیامبر صلی الله علیه وسلم او را مژده بهشت داده بود.

سخاوتمندیهای او همواره راه را برای او به سوی بهشت باز گذاشته بود. در روز صلح

حدیبیه، پیامبر صلی الله علیه وسلم، عثمان رضی الله عنه را نزد قریش و رهبر شان ابوسفیان (که در آن زمان اسلام را نپذیرفته بود) فرستاد تا به آنها بگوید که پیامبر صلی الله علیه وسلم به قصد جنگ نیامده است، بلکه او برای زیارت کعبه آمده وهم چنان حرمت کعبه را حفظ خواهد نمود ونیز پیامبر صلی الله علیه وسلم به عثمان گفت که به مردان وزنان مسلمانی که در مکه بسر می برند مژده بده که فتح وپیروزی نزدیک است، عثمان رضی الله عنه به مکه آمد وپیام رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را به ابوسفیان وبزرگان قریش رساند، وقتی عثمان رضی الله عنه پیام را به آنها رساند وسخنش تمام شد، گفتند اگر تو می خواهی کعبه را طواف کنی طواف کن.عثمان گفت: تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم طواف نکند من طواف نخواهم کرد.

          در این هنگام قریش عثمان را بازداشت کردند وتا سه روز او را نگه داشتند تا اینکه به پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر رسید که عثمان رضی الله عنه کشته شده است. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ما بر نمی گردیم تا زمانی که با قریش بجنگیم. وانتقام خون عثمان را بگیریم آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم مردم را برای بیعت فرا خواند وبه آنها گفت که خداوند به من دستور داده تا از شماها بیعت بگیرم. مردم همه به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند وزیر درخت با او بر مرگ وفرار نکردن از جنگ بیعت کردند نیز عهد کردند که یا فتح مکه یا شهادت پیامبر صلی الله علیه وسلم به نیابت از عثمان رضی الله عنه بیعت کرد بدین صورت که دست راستش را بر دست چپش گذاشت وگفت: ((بارخدایا! عثمان به دنبال کار خدا وپیامبرش رفته است ومن به جای او بیعت می کنم)). و پیامبر صلی الله علیه وسلم دست راستش را بر دست چپ خویش نهاد.

بعد خبرهای موثقی رسید که عثمان صحیح وسالم است و بازداشت شده است.

           یکی از افتخارات دیگر عثمان این است که با دو دختر پیامبر ازدواج نمود یعنی بعد از وفات یکی با دیگری ازدواج کرد به این سبب ذی النورین گفته می شود.

رحمت خداوند بر او باد. او یکی از شش نفری است که پیامبر صلی الله علیه وسلم درگذشت، واز آنها اعلام خشنودی کرد ویکی از کسانی بود که قرآن را جمع نمود.

           رحمت خدا بر عثمان که پیامبر صلی الله علیه وسلم در روز تبوک در مورد او گفت: عثمان از امروز به بعد هر عملی انجام دهد برای او ضرر نخواهد داشت رحمت خداوند برعثمان بن عفان جامع قرآن وفاتح شهرها.

مطلب اول:فضایل عثمان درروشنایی احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم

      این عثمان رضی الله عنه است که بار، بار تحسین پیامبر را برمی‌ انگیزد و از افراد انگشت ‌شماری است که در دنیا از زبان مبارک آن حضرت صلی الله علیه و سلم  سند دخول بهشت را گرفت، یعنی از ده نفری که آن حضرت فرمود: اینها بلاشک وارد جنت خواهند شد و این گروه بودند که اصطلاح «عشرة مبشره» را گرفتند. و در احادیث بی‌شماری از فضایل عثمان رضی الله عنه سخن گفته شده است، که ما چند نمونة آن را ذکر می‌کنیم.

1- «اللهم ارض عن عثمان (ثلاث مرات)»[5] خدایا از عثمان راضی باش.

2- «اللهم قد رضیت عن عثمان فأرض عنه (ثلاثاً)»[6] بار الها، من از عثمان راضی هستم پس تو هم از او راضی باش.

3- «اللهم اغفر لعثمان ما أقبل وما أدبر وما أخفی وما أعلن وما أسرّ وما أجهر»[7].

بار الها : گذشتة عثمان را ببخش و آینده‌اش را نیز مغفرت کن و هر آنچه را پوشیده و ظاهر کرده و آنچه را پنهان و اقرار کرده، ببخش.

4- «یَا عُثْمَانُ إِنْ وَلَّاکَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ یَوْمًا فَأَرَادَکَ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تَخْلَعَ قَمِیصَکَ الَّذِی قَمَّصَکَ اللَّهُ فَلَا تَخْلَعْهُ»[8] ای عثمان، خداوند تو را لباس عزت و خلافت می‌پوشاند و  منافقین سعی در بیرون آوردن آن می‌کنند پس تو آن را بیرون نکن.

5- «إنّ لله سیفاً مغموداً فی غمده مادام عثمان حیّاً فإذا قتل جرّد ذلک السیف فلم یغمد إلى یوم القیامة»[9] به درستی برای خدا شمشیری است که در غلاف خود می‌باشد، تا مادامی که عثمان زنده است. هر زمانی که کشته شد از نیام بیرون می‌آید و تاا قیامت به نیام نمی‌رود.

6- «والله لیشفعن عثمان بن عفان فی سبعین ألفاً من أمّتی قد استوجب النّار حتی یدخلهم الجنّة»[10] به خدا قسم عثمان در مورد هفتاد هزار نفر از امّتم که مستوجب آتش شده‌اند شفاعت می‌کند تا اینکه همة‌شان به شفاعتش  به جنت داخل می‌شوند.

7- «لکلّ نبیٍّ رفیقٌ فی الجنّة ورفیقی فیها عثمان بن عفان»[11] هر پیامبری را در جنت رفیقی است و رفیق من در جنت عثمان  است.

8- «عثمان ولیّ فی الدنیا» عثمان دوستم در دنیاست.

9- «عثمان أحیی أمّتی وأکرمها» [12] عثمان باحیاترین فرد امّتم و عزیزترین آن است.

10- «انّ أشدّ هذه الأمة حیاء بعد نبیّها عثمان»[13]  همانا باحیاترین مرد این امت بعد پیامبرش عثمان است.

11- «جاء عثمان إلى النبی بألف دینار فی کمّه حین جهّز له جیش العسرة فنشرها فی حجره فرأیت النبی صلى الله علیه وسلم یقلبها فی حجره ویقول: ما ضرّ عثمان ما عمل بعد الیوم».[14]  عثمان به طرف پیامبر آمد در حالی که هزار درهم در آستین جهت تجهیز جیش العسره گذاشته بود. آنها را در دامان پیامبر ریخت پیامبر را دیدم (راوی) که سکه‌ها را زیر و رو می‌کند و می‌فرماید: بعد از امروز عثمان ضرر نخواهد کرد.

 

 

مطلب دوم:عثمان رضی الله عنه  از دیدگاه دانشمندان سلف

1- عثمان از مهاجرانی بود که به خاطر اسلام از مکه به حبشه هجرت کرد. [15]

2- خویشاوندی عثمان از ابوبکر و عمر با پیامبر نزدیکتر است، و به ذریعه دامادی پیامبر مرتبه‌ای یافت که ابوبکر و عمر نیافتند..

3- وقتی با غی ‌ها به عثمان رضی الله عنه حمله ‌ور شدند علی رضی الله عنه با دست و زبان از عثمان رضی الله عنه دفاع کرد.

4- حضرت حذیفه ‌بن یمان رضی الله عنه میفرماید: قسم به خدا اگر کسی برابر زره‌ ای قاتلان عثمان رضی الله عنه را دوست بدارد قبل از مرگ، یا اگر بمیرد بر دجال ایمان خواهد آورد..

5- حضرت حذیفه ‌بن یمان رضی الله عنه حضرت عثمان به بهشت و قاتلانش به جهنم خواهند شتافتند

6- ابن مسعود رضی الله عنه میفرماید مردم کسی را بعد از عثمان بمانند او نخواهند یافت  .

7-عبدالله بن سلام میفرماید  مردم با کشتن عثمان رضی الله عنه دروازة فتنه را بر خود گشودند که تا قیامت بسته نخواهد شد. [16]

 

هجرت  عثمان رضی الله عنه همرای خانمش

          اذیت و آزار مشرکین به اوج رسید، از هر طریقی مسلمین را در انجام عبادات و فرایض با مشکلات مواجه می ساختند، ایذا و آزارشان به جایی رسید که عبادات و نیایش را بر مسلمین غیر ممکن ساخته بود و آن حضرت صلی الله علیه و سلم  مسلمین را دسته، دسته به شهرهای دیگر هجرت می‌داد، برخی را به حبشه نزد نجاشی فرستاد تا آنجا با خیال راحت، خدایشان را عبادت کنند.

عثمان رضی الله عنه نیز همراه رقیه همسرش یکی از مهاجرین بود، بار دیگر یکی از افتخارات بزرگ اسلام را دریافت.

آری، هجرت، هجرتی خانوادگی، که در اسلام اولین شرف این نوع هجرت نصیب این دو زوج خوشبخت گردید. و بار دیگر خاطرات مشقت‌بار هجرت ابراهیم علیه السلام در تاریخ اسلام زنده شد.

حضرت رسول صلی الله علیه و سلم  در وصف این هجرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: إن عثمان أول من هاجر إلى الله بأهله بعد لوط:[17]  ترجمه

     «عثمان اولین شخصی است که بعد از حضرت لوط با همسرش هجرت کرد»، آری، عثمان رضی الله عنه هجرت کرد تا بدین وسیله و این کوره هدایت نا خالصی‌ هایش را بزداید و پاک و صاف شود و آبدیده گردد.

بعد از اینکه آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستور بازگشت را صادر فرمود مسلمین از حبشه برگشتند، عثمان نیز همراه زوجه‌اش برگشت، سربلند و سر افراز از آزمایشی دیگر.

عثمان رضی الله عنه در غزوات و جنگ‌ها در رکاب آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شمشیرها زد و رجزگویان فرق سرها شکافت، صفوف دشمنان را از هم پاشاند و عصای دست آن حضرت صلی الله علیه و سلم  قرار گرفت.

جنگ بدر پیش آمد به این هنگام رقیه دختر گرامی آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به شدت مریض بود، حضرت محمد صلی الله علیه و سلم  به عثمان رضی الله عنه اجازه فرمود تا کنار همسرش به پرستاری بنشیند، ولی این مریضی مجالش نداد و پس از سال‌ها زندگی پرعشق و شور و بعد از هشت سال و دو ماه از هجرت و زندگی کوتاه چند ساله‌اش با شوهر فداکارش، باکمال خشنودی و رضایت از همسرش                   (عثمان رضی الله عنه) و دور از پدرش دار فانی را وداع گفت. به این هنگام بیست سال بیشتر عمر نداشت.

آن حضرت صلی الله علیه و سلم  پیروزمندانه برگشت، اما هنگامی که از رحلت دختر نازنینش اطلاع یافت عمیقاً ناراحت شد، اشک از چشمان مبارکش جاری گشت. و در غم دخترش سوگوار شد، بار دیگر خاطرة زوجة مطهره‌اش (خدیجه) برای او زنده شد، به راستی که چقدر سخت است از دست دادن پارة تن.

عثمان رضی الله عنه از اینکه همسر مهربانش را از دست داده بود به شدت ناراحت شد. وقتی حضرت فاروق رضی الله عنه این اندوه را مشاهده کرد، تصمیم گرفت دخترش «حفصه» را به ازدواج حضرت عثمان رضی الله عنه درآورد، وقتی این خبر به گوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رسید، حضرت عمر رضی الله عنه را طلبیده و فرمود: من امروز تو را به کسی نزدیک می‌کنم که از عثمان بهتر است و عثمان را به کسی نزدیک می‌سازم که از تو بهتر است.

منظور آن حضرت صلی الله علیه و سلم  این بود که دختر حضرت عمررضی الله عنه حفصه را خود ازدواج کند و دختر خویش را به نکاح عثمان رضی الله عنه درآورد، عمر رضی الله عنه از این پیشنهاد خوشحال شد، این بود که عمر رضی الله عنه پدر زن رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  قرار گرفت، و عثمان رضی الله عنه بار دیگر داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شد، بعد از این عقد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فرمود: به خدا قسم اگر صد دختر داشتم یکی بعد از دیگری به ازدواج عثمان رضی الله عنه درمی‌آوردم. از این تاریخ به عثمان رضی الله عنه لقب ذی‌النورین داده شد. یعنی کسی که دو نور را صاحب شد.[18]

مطلب چهارم:سخاوت مندی حضرت عثمان رضی الله عنه

1- آب کم مدینه جوابگوی مردم نبود و چاهی پرآب (بئر رومه) از آن مرد یهودی بود که آب را با قیمت گران به مسلمین می‌فروخت. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  فرمودند: { مَنْ یَشْتَرِی بِئْرَ رُومَةَ یُوَسِّعُ بِهَا عَلَى الْمُسْلِمِینَ فَلَهُ الْجَنَّةُ فَاشْتَرَاهَا عُثْمَانُ} [19] هر کس این چاه را بخرد و وقف کند، خداوند برایش جنت را با انهار (جوی‌های) مختلف مزین می‌کند. حضرت عثمانن این چاه را خرید و در اختیار مسلمین قرار داد و یکی دیگر از مشکلات مسلمین را از سر راه برداشت. مسلمین در سایة این جود وو بخشش عثمان، سال‌ها از رنج و کم‌آبی و تشنگی در آسایش بسر بردند.

2- زمانی که مسلمین به مدینه هجرت کردند، مسجد بسیار کوچک بود و گنجایش جمعیت زیاد را نداشت. قطعه زمینی جنب مسجد بود، اما خریداری آن برای آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و مسلمین دشوار بود زیرا مالک زمین، آن را پانزده هزار درهم قیمت گذاشته بود. 

        وقتی خبر به عثمان رضی الله عنه رسید بی‌درنگ آن را خریداری کرد و جهت توسعة مسجد در اختیار پیامبر قرار داد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حق عثمان رضی الله عنه دعای خیر فرمود.

نظیر این داستان را، در گسترش بیت ‌الحرام نیز داریم. بعد از فتح مکه، هم تعداد مسلمین افزایش یافت و نیز جهت تعلیم و تدریس مسلمین نیاز به عرفه و گسترش مسجد بود. باز هم عثمان رضی الله عنه آستین همت را بالا زد و تا آنجایی که مورد نظر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بود زمین خرید و به مسجد اضافه کرد، اینها همه «باقیات الصالحات» عثمان هستند که تا قیام قیامت میلیون‌ ها انسان چون پروانه‌های عاشق، جبین نیاز را به خاک آن می‌مالند و مدح او می‌کنند.

         عثمان رضی الله عنه بیش از همه، مال خویش را جهت نصرت دین و اهداف آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بذل می‌نمود، در غزوات در رکاب آن حضرت صلی الله علیه و سلم   بود و در سختی‌های زندگی پا به پای پیامبر و مسلمین حرکت می‌کرد.

3- جنگ تبوک یا (جیش العسره)[20] پیش آمد. وقتی رومی‌ها آهنگ جنگ با مسلمین را کردند، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستور دادند: هر مسلمانی که اموال اضافی دارد جهت کمک به مجاهدین ارسال کند. زنان وقتی این دستور آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را شنیدند، زیور و جواهرات خویش را به آن حضرت صلی الله علیه و سلم  تقدیم کردند.

       هر کس در حد توانایی خود به سپاه مسلمین کمک می‌کرد؛ اما نیاز مسلمانان آن روز، بیش از اینها بود و اکنون باز نوبت آن رسیده بود که بار دیگر عثمان رضی الله عنه سخاوت خویش را ظاهر سازد و سپاه مسلمین را مجهز کند. با اعلان اول آن حضرت صلی الله علیه و سلم ، 950 شتر یا در روایتی 1000 شتر با 60 اسب سواری و هزاران درهم تقدیم کرد. بار دیگر آن حضرتصلی الله علیه و سلم  فرمود: کیست که به سپاه مسلمین کمک کند؟. حضرت عثمان رضی الله عنه برای بار دوم بلند شد و مقداری از مال خویش را بخشید.

         آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حق عثمان رضی الله عنه چنین دعا فرمود: «امروز عثمان دو بار جنت را خرید و بعد از این عملش هرگز ضرر نخواهد کرد».[21]

4- در زمان خلافت حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه، قحط‌سالی پیش آمد و مردم از گرسنگی به خلیفة مسلمین شکایت بردند. روز بعد کاروان حضرت عثمان از شام به طرف مدینه در حال حرکت بود؛ تجار جهت خرید به بیرون شهر مدینه رفتند و گفتند، ما در عوض هر کالا ده تا دوازده درهم بیشتر می‌دهیم. حضرت عثمان رضی الله عنه فرمود: امروز با کسی معامله می‌کنم که از این بیشتر بدهد. تجار گفتند این محال است. حضرت فرمود: من با خدا معامله می‌کنم؛ او هفتصد برابر بیشتر می‌دهد، این را فرمود و دستور داد که کاروان را که حامل گندم و مواد غذایی بود، در بین فقرا تقسیم کردند.[22]

آری، چگونه از عشق خورشیدگونه‌اش سخن بگوییم و چگونه سخا و مهربانیش را بستانیم که دلسوزیش همچون تبسم پاک سحری لطیف و بی‌ریا، بر همگان نمایان است.

5- حضرت علی رضی الله عنه زره خود را به عثمان رضی الله عنه فروخت. بعد از مدتی عثمان رضی الله عنه چون وضع مالی علی رضی الله عنه را مشاهده کرد، زره را به علی رضی الله عنه باز گرداند. این عمل حضرت عثمان رضی الله عنه، پیامبر را پسند آمد و برایش دعا کرد[23].

حضرت عثمان رضی الله عنه جهیزیة فاطمة زهرا رضی‌الله عنها و وسایل زندگی حضرت علی رضی الله عنه را، به هنگام ازدواج به عهده گرفت[24].

مبحث پنجم: جایگاه حضرت عثمان رضی الله عنه در بیعت الرضوان:

       همة اصحاب همراه پیامبر احرام می‌بندند و چون کبوتران سپید، همنوا و لبیک‌گویان رهسپار کوی دوست می‌شوند. پیامبر اندکی درنگ می‌کند و با بینش درونی، نور بصیرت و بینایی والای نبوی، کاروان را نگه می‌دارد و با اصحاب مشورت می‌کند. زیرا اگر قریش این همه انسان را ببیند، دچار وحشت و اضطراب می‌شود، آیا بهتر نیست که سفیری بفرستیم و آنها را در جریان این امر قرار دهیم. همه این نظر را پذیرفتند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  عثمان رضی الله عنه را به عنوان نمایندة خویش انتخاب می‌فرماید. حضرت عثمان به راه افتاد در بین راه با ابان بن سعید پسرعمویش برخورد کرد، ماجرا و مأموریت خویش را بیان می‌کند، ابان او را در حمایت خویش گرفت و حضرت عثمان رضی الله عنه با پیام آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رهسپار مکه شد. پیشنهاد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را به مشرکین ابلاغ کرد، مشرکین برای مدتی از بازگشتن عثمان رضی الله عنه ممانعت کردند، این تأخیر باعث شایعة به قتل رسیدن عثمان رضی الله عنه شد، و در بین لشکر اسلام این خبر کذب زبان به زبان گشت تا اینکه این خبر به گوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رسید، پیامبرصلی الله علیه و سلم  اصحاب را طلبید و از همة آنها پیمان گرفت تا اینکه قصاص خون عثمان رضی الله عنه را بگیرند.

این بیعت و پیمان زیر درختی انجام گرفت و اصحاب یکی بعد دیگری دست به دست مبارک آن حضرتصلی الله علیه و سلم  می‌گذاشتند و قسم یاد می‌کردند تا آخرین لحظات زندگی، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را در تصمیمی که گرفته است کمک و یاری کنند و انتقام خون عثمان رضی الله عنه را از مشرکین بگیرند و چون گذشته همراه پیامبرصلی الله علیه و سلم  ثابت ‌قدم باشند.

بعد از اینکه همه یکصدا این عهده را تصدیق کردند هر یکی بعد دیگری، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستش را به دست دیگر می‌گذارد و می‌فرماید: این دست عثمان است، و این دست محمد رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  است. گویا می‌خواهد عثمان نیز از این فضیلت محروم نماند. این بیعت بعدها بیعت الرضوان نام گرفت. بیعتی که عثمان جزیی از اعضاء آن حضرت صلی الله علیه و سلم  می‌شود، آری بیعت، یا بهتر بگویم فضیلت و رضایتی که خداوند به ذریعه عثمان بر مؤمنین نازل فرمود.[25] 

فصل دوم

 دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه

وقتی حضرت عمر رضی الله عنه به دست ابولؤلؤ مجوسی زخمی شد، مسلمین از عمررضی الله عنه تقاضای جانشین بعد از خودش را کردند، حتی برخی پیشنهاد کردند عبدالله پسر عمررضی الله عنه خلیفه شود، عمررضی الله عنه از این پیشنهاد برآشفت و فرمود: هنوز افرادی لایق‌تر از پسرم در امّت می‌بینم.

    در آخرین لحظات حیات خویش شورای شش نفره را تشکیل داد و تأکید فرمود: هر چه زودتر خلیفه تعیین شود، تا قبل از مرگ خود شاهد جانشین بعد از خودم باشم و با خیال راحت (از اینکه جانشین امینی بر کرسی می‌بینم) بمیرم و روزی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را ملاقات می‌کنم، جوابگو باشم.

آری، حضرت فاروق به آیندة اسلام می‌اندیشید و به خلیفة لایق بعد از خود، تا بتواند آرمان او را، که گسترش و اعلای کلمة «توحید» است به انتها برساند.

      خلافت در واقع از ارکان مهم حفاظت از اسلام و شعائر الهی محسوب می‌شود؛ زیرا برای سرنوشت مسلمین و امور آنها خلیفه تصمیم می‌گیرد. روی این اصل، حضرت عمر رضی الله عنه در امر تعیین خلیفه حساس بودند. دورنگری و سیاست عمر رضی الله عنه این را ایجاب می‌کرد تا برای جلوگیری از تفرقه‌های احتمالی، خلیفه را در زمان حیاتش انتخاب کنند. برای عمر رضی الله عنه خلیفة لایق و شایسته مطرح بود نه شخص خاصی.

 

مبحث اول: انتخاب شده گان  خلافت

به پیشنهاد حضرت عمر رضی الله عنه شش نفر از اصحاب که صلاحیت خلافت را داشتند نامزد خلافت تعیین شدند.

1- علی ‌بن ابی‌طالب، پسرعمو و داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم . ایشان در میان صحابه به فضل و علم مشهورند، از مسلمین اولیة اسلام ‌اند و شخصیت ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست، همة مسلمین بر بزرگواری علی رضی الله عنه اتفاق دارند.

2- زبیر بن عوام، خواهر زادة ام ‌المؤمنین خدیجه رضی‌الله عنها هست. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در وصف ایشان فرمود: إن لکل نبیٍّ حواریاً وحواری الزبیر:[26] هر پیامبری «حواری» دارد و حواری من زبیر است.

3- سعدبن ابی ‌وقاص، صحابة شجاع و تیرانداز معروف ‌اند ایشان در بسیاری از غزوات رشادت‌ ها آفرید.

4- طلحه ‌بن عبدالله، از یاران نزدیک پیامبرصلی الله علیه و سلم  است. در جنگ احد خود را سپر آن حضرتصلی الله علیه و سلم  قرار داد، که بعدها دستش فلج شد و در اکثر غزوات دوشا دوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شرکت داشتند.

5- عبدالرحمن بن عوف، ایشان نیز از اجلة صحابه‌ اند، و از مشاوران عمر رضی الله عنه هستند.

6- عثمان‌بن عفان، داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و از چهره‌های شناخته شده در قوم قریش ‌اند، در حیات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  با بذل مال خویش در سخت‌ترین اوضاع مسلمین را کمک کردند.

بعد از تدفین و تکفین عمر رضی الله عنه، مقدادرضی الله عنه این شش نفر را در خانة مسعودبن محزمه دعوت کردند، روز اول توافقی حاصل نشد آراء به طوری مساوی بین علی رضی الله عنه و عثمان رضی الله عنه دور می ‌زدند بالاخره توافق بر این شد که عبدالرحمان مختار است، هر یک از این دو را انتخاب کرد او خلیفه شود.

عبدالرحمان عثمان را پیشنهاد کرد و در همان جلسه موافقت شد، خلافت را علناً در مسجد اعلام کنند، عبدالرحمان بعد از خطبه دست عثمان رضی الله عنه را گرفت و با او بیعت کرد و بعد از ایشان طبق روایات اصلح و مستدل، حضرت علی رضی الله عنه با عثمان رضی الله عنه بیعت کرد.

بعد به ترتیب بزرگان و عموم مردم با عثمان رضی الله عنه بیعت کردند در ماه محرم سال 24 هجری ـ قمری، عثمان رضی الله عنه بر مسند خلافت نشست و اولین توصیه او به سفیران و فرماندهانش رعایت حقوق رعایا و ممانعت از ظلم و ستم بود و امانت و صداقت و انصاف را اساسی‌ترین رکن خلافتش بنیاد نهاد.

مبحث دوم : فتوحات دوران خلافت حضرت  عثمان رضی الله عنه

اسلام بعد از وفات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  با فتوحات پی در پی، خلفای راشدین، گسترش می‌یافت. به خصوص زمان خلافت عمر رضی الله عنه که تقریباً آوازة اسلام و مرزهای اسلامی به طور چشمگیر پیشرفت کرده بود.

     حضرت عثمان رضی الله عنه شمال آفریقا را تا اقیانوس اطلس، تحت قلمرو حکومت اسلامی درآورد. تقریباً اوایل خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه رومی‌ها آهنگ جنگ، با مسلمین را کردند، آنها مصر را هدف قرار داده بودند. در این زمان مصر قسمتی از قلمرو حکومت اسلامی بود و والی مصر عمرو بن عاص رضی  الله عنه  بود، طی نامه‌ای حضرت عثمان رضی الله عنه را از این قصد رومی‌ها آگاه کرد. حضرت عثمان رضی الله عنه شخص عمرو بن عاص را فرماندة این لشکر تعیین کرد.

نبرد سنگینی در اسکندریه رخ داد و مسلمین با فتح و پیروزی بازگشتند، همواره رومی‌ها در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه به سرزمین مسلمین شبیخون می‌زدند.

در زمانی که حضرت معاویه رضی الله عنه والی شام بود به عثمان رضی الله عنه پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از تهاجم و حملة دشمن کشتی ساخته و از راه دریا آنها را غافل سازید، در پی این مشورت کشتی‌های زیادی ساخته شد و این برای اولین بار در اسلام بود که مسلمین نیروهای زیادی را با کشتی از آب‌های عربستان به سال قبرس رساندند. چون رومی‌ها ناگهانی با سپاه مسلمین مواجه شدند، در اینجا نیز شکست فاحشی خوردند و فرار کردند و این بود که مسلمانان با این وسیله شمال آفریقا را تا نزدیکی‌های اطلس در زمان خلافت عثمان به سیطرة خود درآوردند.

      بر اثر این فتوحات خداوند فقر و پریشانی را از میان مسلمین برداشت و وعده‌هایی را که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حیات مبارک به حین حفر خندق به مسلمانان بشارت داده بود، به عینیت مسلمانان مشاهده کردند.

    آری، عثمان رضی الله عنه اکثر مسلمین را به قناعت رساند و بسیاری به رفاه رسیدند و بودند اصحابی که می‌خواستند با این وضع پیش آمده، باز هم با فقر زندگی کنند و به زندگی سادة‌شان ادامه دهند.

از جملة این صحابه ابوذر غفاری رضی الله عنه هستند که ایشان به این وضع معترض بود و تقریباً جنبة دوری و انزوا از مادیات را گرفت و با برخی از صحابه مشاجره می‌کرد، تا اینکه عثمان رضی الله عنه به او پیشنهاد کرد به گوشه‌ای از مدینه برود و آنجا با خیال راحت زندگی کند. ابوذر این پیشنهاد را با کمال رضایت پذیرفت.

توضیح : آیا واقعاً ربذه بیابان لم‌ یزرع و صحرای دوری بود.

     حاشا و کلا ! ربذه از مدینه دور نبود، اکنون افرادی که مشرف به زیارت مدینة منوره می‌شوند ملاحظه می‌کنند که ربذه تقریباً وسط شهر قرار گرفته است. دوم اینکه حضرت عثمان رضی الله عنه به ابوذر رضی الله عنه گوسفند بخشید تا در صورت نیاز از آنها استفاده کند و ابوذر همیشه در مدینه رفت و آمد داشت، اما بیشتر وقت خود را در ربذه به عبادت می‌پرداخت. هیچ سند صحیحی وجود ندارد که با اجبار و اکراه او را عثمان رضی الله عنه بیرون کرده باشد.

در برخی از تواریخ این تقاضا از خود ابوذر رضی الله عنه بوده است؛ ابوذر رضی الله عنه مورد احترام حضرت عثمان رضی الله عنه  و مسلمین بود، ابوذر رضی الله عنه  همیشه حتی در حیات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  گوشه‌گیر بود. آن طوری که برخی  نوشتند پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ابوذررضی الله عنه  فرمود: ابوذر تنها زندگی می‌کند و تنها می‌ میرد.

مبحث سوم: عثمان رضی الله عنه و جمع آوری  قرآن

      حذیفه‌ بن یمان، رضی الله عنه پیش خلیفة مسلمین آمد و از اوضاع مسلمین در مورد تلاوت قرآن شکایت کرد، اینکه مردم قرآن را به اشکال مختلف تلاوت می‌کنند، گروهی به زبان قریش و برخی به زبان خود قرآن را قرائت می‌کردند، و در بسیاری از موارد معنی قرآن در تلاوت‌ ها تغییر می‌کرد. تا جایی پیش رفته بودند که برخی، برخی دیگر را تکفیر می‌کردند، این اختلاف تلاوت دامنه ‌اش گسترده‌تر گشت.

     حضرت عثمان رضی الله عنه صحابه را جمع کرد و طی خطبه‌ ای یادآور شد که هنوز مدت زمان طولانی از رحلت آن حضرت صلی الله علیه و سلم  نگذشته است که اختلاف در تلاوت قرآن به اوج رسیده و در پیش چشم کاتبان قرآن، قرآن به انواع مختلف تلاوت می‌شود و برخی قرآن را غلط تلاوت می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم صحیفه‌ای واحده جمع‌آوری شود و بقیه الواح محو شوند تا امّت مانند یهود و نصاری دچار اوهام نشود. همة صحابه من جمله علی رضی الله عنه با این پیشنهاد موافقت کردند.

     حضرت عثمان رضی الله عنه دستور داد صحیفه‌ای که در زمان صدیق اکبر رضی الله عنه جمع‌آوری شده است، به عنوان امّ (مادر) آماده شود و چهار نفر از حافظان قرآن جهت تکثیر انتخاب شدند، بالاخره نسخه‌های معتبری جمع‌آوری شد و به مراکز استان‌ها از جمله مدینه، کوفه، شام و بصره ارسال شد و همراه هر نسخه حافظ قرآن نیز مشخص گردید تا قرآن را طبق روایت صحیح آن تعلیم دهد. این عمل پسندیده عثمان رضی الله عنه باعث شد تا قرآن به همان نحو اصلیش باقی بماند.

     حتی بعد ها علی رضی الله عنه فرمود: واقعاً کار عثمان رضی الله عنه شگفت بود؛ اگر من هم جای عثمان رضی الله عنه خلیفه، بودم این کار را می‌کردم، اکثر صحابه این عمل عثمان رضی الله عنه را پسندیدند و به او لقب جامع آیات القرآن دادند. قرآنی که اکنون در دسترس ماست ترتیبش به همان منوال است که در زمان آن حضرت صلی الله علیه و سلم  تلاوت می‌شد، اولین خدمت را در جمع‌آوری قرآن صدیق اکبررضی الله عنه و بعد از او عثمان رضی الله عنه انجام داد.[27]

 

مطلب اول : آغاز فتنه و آشوب و شهادت عثمان رضی الله عنه

حضرت عثمان رضی الله عنه حدوداً دوازده سال خلافت کرد، مدت شش سال اول خلافت ایشان، اوضاع کاملاً عادی بود و هر چند بار یکی از شهرها به دست مسلمین فتح می‌شد و فتوحات یکی بعد دیگری حاصل می‌شد. دورة شش سالة اخیر را می‌توان دورة تشنج و اختلاف و نا امنی نامید.

کسانی که از اسلام ضربه خورده بودند هر روز با نا امن کردن شهری کم‌کم، در این حکومت متحده ایجاد تفرقه کردند چون دشمنان قدرت دیدن عظمت اسلام را نداشتند و اقتدار اسلام سبب نگرانی آنها شده بود و منافقین که بهترین راه را برای شکست مسلمین تفرقه دیدند، از این راه وارد شدند و متأسفانه تا حد زیادی نیز موفق شدند. ازجمله کار های ایشان ایستادگی عبدالله ابن سباء در برابر نظام.

شاید شما این منافق مشهور را بشناسید، سرکردة منافقین و آلت دست یهود، ام ‌الفساد و شر هست. در زمان خلیفة سوم به ظاهر مسلمان شد تا بدین وسیله راه نفوذ به صفوف مسلمین بر او هموار شود.

نامش عبدالله، مشهور به ابن سودا از یهودی‌های (یمن) هست. با چهره‌های مختلف در میان مسلمین ظاهر می‌شد، وقتی این نفاقش بر خلیفه نمایان شد او را به اطراف عراق تبعید کرد. از اینجا بود که کینة خلیفه را به دل گرفت.

ابن سبأ در میان گروهی از مسلمین خود را طرفدار و دوست صمیمی عثمان رضی الله عنه معرفی می‌کرد و در میان گروهی دیگر، پیرو علی رضی الله عنه و دوست او بود، و بحث خلافت علی را به میان می‌آورد، بسیاری از روایات جعلی و دروغین را در مورد خلافت علی رضی الله عنه جعل کرد که متأسفانه این توطئه ‌اش شکل گرفت و طرفداران زیادی پیدا کرد و تا به امروز روایات سبایی در کتب احادیث فراوان به چشم می‌خورد.

بعد از اینکه عثمان رضی الله عنه او را به عراق تبعید کرد مخفیانه به کوفه رفت و تبلیغات تفرفه‌اندازانة خود را آغاز کرد و بسیاری از کوفی‌ها را فریفت، و به سوریه، مصر و شهرهای دیگر رفت و با کلام دروغینش مردم را علیه خلیفه شوراند. بسیاری از ساده ‌لوحان و کسانی که عقیدة سستی داشتند. ایمان خود را به این مرد فروختند. [28]

مطلب دوم : اوج گرفتن فتنه ها و نقشه ی منافقین ویهودیان

            شورشیان در نهایت به هدف شوم خود که ترور حضرت عثمان رضی الله عنه بود دست یافتند و عملا کنترل شهر مدینه ی منوره را به دست گرفتند. در آن روزها فرمانده ی شورشیان و محاصره کنندگان، حاکم مدینه شده بود و هنوز نتوانسته بودند فردی را برای مسند خلافت پیدا کنند که تمامی مردم او را قبول داشته باشد. شورشیان سه دسته بودند که از مصر و کوفه و بصره به مدینه آمده بودند. شورشیان مصر (علی الظاهر) از حضرت علی رضی الله عنه و شورشیان کوفه از حضرت زیبر بن عوام رضی الله عنه و شورشیان بصره از حضرت طلحه رضی الله عنه حمایت میکردند. آنها در مورد قتل حضرت عثمان رضی الله عنه و ایجاد تباهی و ناهنجاری در زندگی سیاسی و اجتماعی مسلمانان و به وجود آوردن پراکندگی بین آنها با هم اتفاق نظر داشتند. به همین خاطر بود که پس از ترور حضرت عثمان رضی الله عنه قضیه ی جانشینی او را به طور جدی مورد توجه قرار ندادند. 

             به هر حال چندین روز پس از شهادت حضرت عثمان رضی الله عنه مسلمانان خلیفه ی رسمی نداشتند. افرادی را که شورشیان برای احراز مسند خلافت در نظر گرفتند، این امر را نپذیرفتند. از جمله حضرت علی رضی الله عنه، حضرت زبیر رضی الله عنه، حضرت طلحه، حضرت سعد، و سعید و چند تن دیگر از اصحاب که از فعالان و افراد کاملا مورد اعتماد مسلمانان بودند هیچکدام دعوت آنها را برای جانشینی حضرت عثمان نمیپذیرفتند؛ چرا که میدانستند این شورشیان نزد مردم جایگاه و محبوبیتی ندارند و افرادی هستند که مورد نفرین و سرزنش عموم مسلمانان میباشند. به همین جهت نزد هر کدام از این بزرگواران میرفتند از قبول امر خلافت خودداری مینمودند. وقتی شورشیان فهمیدند هیچکدام از بزرگان مدینه و اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشنهاد آنانرا نمیپذیرند، نهایتاً ضرب الاجلی تعیین کرده و منتظر بودند مردم به کدامیک از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بیشتر تمایل دارند. 

           مردم مدینه دست به دامن حضرت علی رضی الله عنه شدند و به او گفتند: بیا با تو بیعت کنیم؟ مگر نمیبینی به چه مصیبتهایی گرفتار آمده ایم؟ مگر خبر نداری که این شورشیان چه نقشه ای در سر دارند؟ حضرت علی رضی الله عنه در پاسخ به اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم و مردم مدینه فرمودند: دست از سر من بردارید و دنبال کس دیگر ی بروید! در وضع و شرایط پیچیده ای گرفتار آمده ایم و مشکل سختی پیش روی ماست که دلها بر آن گرد هم نمیآیند و اندیشه ها بر روی آن استوار نمیشوند! اصحاب و مردم مدینه گفتند: تو را به خدا سوگند میدهیم که با بیعت موافقت کن و این مسولیت را بپذیر! مگر آنچه را که ما مشاهده میکنیم شما نمیبینی؟ مگر بحران و فتنه را نمیبینی؟ حضرت علی رضی الله عنه در برابر اصحاب و مردم کوتاه آمد و در خواست و پیشنهاد آنانرا پذیرفت. اما خطاب به آنها فرمود: اما اینرا بدانید که به این شرط پیشنهاد شما را پذیرفته و راضی شده ام که با من بیعت کنید که شما را بر اساس آنچه خیر و مصلحت میدانم رهبری کنم و بر آنچه که بهتر میشمارم توجیه مینمایم ... شورشیان که حضرت عثمان را به شهادت رسانده بود از آنجایی که به طرفداری از حضرت علی رضی الله عنه تظاهر میکردند از موضوع اظهار شادمانی نمودند و تعیین او را به عنوان خلیفه پیروزی بزرگی برای خود در برابر دیگران به شمار میآوردند.[29]

 

مبحث چهارم : مشکلات در زمان خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه

اول : اینکه واقعاً آیا عثمان رضی الله عنه لیاقت خلافت را نداشت؟ آیا در سیاست و حکومت اراده سست بود؟ آیا نمی‌توانست شورش چند نفر را سرکوب کند و آیا ... .

هرگز! عثمان رضی الله عنه از خلفای مقتدر اسلام بودند بهترین دلیل بر این مدعا فتوحاتش هستند، قلمروی حکومتش می‌گوید که مردی لایق و مقتدر بوده است اما آزاد گذاشتن او و نرمی و عطوفتی که در حکومتش داشت برخی سوء استفاده کردند.

دوم : اینکه چرا عثمان رضی الله عنه در امر خلافت خویشاوندان خود را بر کرسی نشاند؟

باید گفت: همة شورش‌ها ابتدا متوجه به والیان و استانداران خلیفه بود و اکثر این والیان از صحابة اجله آن حضرتصلی الله علیه و سلم  بودند همان طوری که قبلاً ذکر شد توطئه‌گران سبایی مردم را به تمام دستگاه خلافت بدبین کردند، شکایات دروغین و تهمت‌های بی‌جا را در بر علیه استانداران در میان مردم پخش کردند و در پی شکایات متعدد حضرت عثمان رضی الله عنه بسیاری از زمامداران را معزول کرد و در برخی از شهرها از نزدیکان خود که اعتماد و حسن ظن شدید به آنها داشت را به نمایندگی از خود به شهرها فرستاد سبب این همه تعویض استانداران همان شکایات قبلی معاندین بود با سرکار آمدن والی جدید مدتی سپری نمی‌شد که دوباره شکایت می‌بردند این باعث بدبینی مردم شده بود که عثمان رضی الله عنه قوم خویش را ولایت داده است. اهل مصر و بدوی‌های دورو بر مصر به طرف مدینه حرکت کردند گروهی از شورشیان پیش حضرت علی رضی الله عنه پیشنهاد کردند که بعد عثمان رضی الله عنه زمام خلافت را به او می‌دهند حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: برگردید که شما نفرین شدة رسول خداصلی الله علیه و سلم  هستید و اکنون من با چشمانم پیشگویی‌های آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را در مورد شما می‌بینم. و شما را انسان‌های وفادار نمی‌بنیم، بروید و کسی دیگر را جستجو کنید. وقتی طلحه رضی الله عنه وو علی رضی الله عنه پیش حضرت عثمان رضی الله عنه آمده و جریان را بازگو کردند. حضرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: آنچه خواستت ایشان بوده انجام دادم، والیان را معزول کردم و همچنین افراد مورد اعتمادم را به امارت گماشتم. خواست اینها به جز قتل من چیز دیگری نیست و من رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  را به خواب دیدم که به من فرمود: روزه بگیر و نزد ما افطار کن من این خوابم را تعبیر می‌کنم که به زودی پیامبر صلی الله علیه وسلم را ملاقات خواهم کرد. حضرت علی رضی الله عنه بلند شد و در جمع شورشیان خطبه‌ای ایراد کرد و آنها را آرام کرد و از عواقب این کار آنها را بیم داد، مردم دسته دسته به شهر شان برگشتند.

 در این میان کسانی که قصد کشتن خلیفه را داشتند، توطئه دیگری چیدند، بلافاصله نامة جعلی از طرف عثمان رضی الله عنه به این مضمون که همة شورشیان به قتل برسند و با زندان شوند، نوشته شد. این نامه را زریح و بشربن شریح از طرف خود نوشتند، لذا پیکی را فرستاده که از کنار شورشیان گذر کند و وانمود کند که از طرف عثمان رضی الله عنه پیغام دارد. وقتی کاروان او را دیدند و تفتیشش کردند نامة جعلی زریح را از جیب او بیرون آوردند، شورشیان خشمگین به طرف مدینه برگشتند، وقتی این خبر را علی رضی الله عنه شنید به عثمان رضی الله عنه فرمود: آیا شما قول ندادید که خواسته‌هایشان را اجابت می‌کنید. پس چرا نامة مبنی بر قتل‌شان را نوشتید؟

   حضرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: به خدا قسم من از همچنین نامه‌ ای خبر ندارم، دوباره حضرت علی رضی الله عنه به جمع شورشیان رفته و به آرامش دعوتشان کرد. از میان جمع شخصی بلند شد و گفت: عجب ما را خود دعوت کرده‌ای و حال نصیحت مان می‌کنی برگردیم. حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: به خدا قسم از چنین دعوتی روحم خبر نیست. آنها در حالت شرمندگی یکدیگر را نگاه می‌کردند[30].

مصری‌ ها به عثمان رضی الله عنه پیشنهاد کردند که از خلافت کناره‌گیری کند حضرت عثمان رضی الله عنه در جواب فرمودند: به خدا قسم پیراهنی را که خدا بر تنم کرده هرگز بیرون نخواهم کرد.

منشأ این سخن عثمان رضی الله عنه توصیة آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بود «یَا عُثْمَانُ إِنْ وَلَّاکَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ یَوْمًا فَأَرَادَکَ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تَخْلَعَ قَمِیصَکَ الَّذِی قَمَّصَکَ اللَّهُ فَلَا تَخْلَعْهُ»[31].ترجمه:

 عثمان، خداوند پیراهنی می‌پوشاندت و امّت سعی در بیرون کشیدنش می‌کنند پس بیرونش نکن.

 

      مهاجمین همچون گرگان وحشی خانة عثمان رضی الله عنه را احاطه کرده بودند و حضرت علیرضی الله عنه جهت حفاظت از خلیفه دو فرزند خود «حسن و حسین» و غلامش قنبر را به خانه خلیفه فرستاد.

چند روز خانة خلیفه مسلمین در محاصره بود و از رسیدن آب و غذا به عثمان رضی الله عنه جلوگیری کردند. ام‌حبیبه زوجة آن حضرت مقداری آب و غذا برداشت و راهی خانة عثمان رضی الله عنه شد اما از رساندن آب به او جلوگیری کردند.

    حضرت عثمان رضی الله عنه از پنجرة خانه‌اش خطاب به آنان فرمود: آب و غذا را از من منع کردید! آیا به یاد دارید که چاه رومه را از مال خودم برایتان خریدم؟ آیا به یاد ندارید در ایام قحطی کاروان غذا را به شما بخشیدم؟ آیا به یاد ندارید که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  فرمود: خون مسلمان حلال نمی‌شود مگر به سه جرم که من هیچ‌‌کدام را مرتکب نشدم؟ آیا به یاد ندارید که پیامبر قاتلانم را جاهلان کور خواند؟

این هنگام بود که شورشیان به درب خانه هجوم آوردند و در پی زد و خوردهایی که بین محافظان عثمان رضی الله عنه (حسن و حسین رضی الله عنهما) و شورشیان صورت گرفت، شورشیان غالب آمدند و وارد خانة خلیفه شدند، اولین قدم را «محمدبن ابی‌بکر» گذاشت، و محاسن عثمان رضی الله عنه را گرفت، عثمان رضی الله عنه به او فرمود: پدرت قبل از این به این محاسن احترام می‌گذاشت، اگر زنده بود از جانب تو از من معذرت‌خواهی می‌کرد. محمدبن ابی‌بکر از عمل خود نادم شد و شمشیرش را در نیام کرد و گریان بیرون رفت.

     عثمان رضی الله عنه بی‌توجه به شورشیان به تلاوتش ادامه داد، آن هم چه تلاوتی، آرام، با سوزدل و سکون قلب. آری! اگر آن روز پرندگان با شنیدن صدا و نغمه‌های حضرت داود، به حین تلاوت کتابش بر آسمان خشکشان می‌زد. امروز فرشتگان آسمان صدای دلنواز عثمان رضی الله عنه را به استماع نشستند چه خوب تلاوت می‌کرد. همیشه می‌فرمود: قلب پاک از تلاوت قرآن سیر نمی‌شود.

   غافقی ملعون شمشیر را بالا برد و نائله (همسر عثمان رضی الله عنه) جهت دفاع از شوهرش دست را بالا برد در این هنگام شمشیر پایین آمد و انگشت‌های دستش را قطع کرد. عثمان رضی الله عنه صورت و لب‌هایش را روی آیات قرآن گذاشت، گویا با قرآن خداحافظی می‌کرد و آیه‌های قرآن را شاهد بر این ظلم عظیم گرفت، با لبانی خون‌آلود قرآن را بوسید با فرود آمدن نیزه بر سینة مبارک که توسط شقی‌ترین انسان عمروبن حمق انجام شد، روح ملکوتی‌اش به اعلی علیین پرواز کرد.

    اما چرا اهل مدینه از عثمان دفاع نکردند؟ شاید این سؤال در ذهن شما باشد که اگر خلیفه را مردم دوست داشتند چرا از او دفاع نکردند؟

در جواب باید گفت: اول اینکه شورشیان زمانی که حمله‌ ور شدند، موسم حج بود و این روز 18 ذالحجه بود. اکثر صحابه و مردم در مکه بودند و دوم اینکه: افراد معدودی که در مدینه بودند گمانشان این بود که اینها کما فی السابق جلوی درب منزل عثمان رضی الله عنه تحصن می‌کنند و می‌روند، چنانچه همواره این کار را می‌کردند. در دوران خلافت راشده و بی نظیر حضرت عثمان ذی النورین رضی الله عنه که پیشرفتهای چشمگیر اسلام و گسترش دین مبین، نزدیک بود از یکسو بساط نصرانیت را برچیده تا قلب اروپا قدم بگذارد و از سویی دیگر ماجرای کشته شدن پادشاه فراری خاندان ساسانی یزد گرد سوم به دست آسیبان مرور ودی از نابودی دشمن مجوس گزارش میداد و از طرفی اطلاعیه ورود پشتیبان ازآن سپاه عثمانی تا داخل آفریقا نغمه ی فرا رسیدن ایام مرگ کفر و استکبار و نفاق و یهودیت و زوال کامل حکومتهای شیطانی و پاکسازی کامل لوث شرک از تمام صفحه ی گیتی و استقرار کامل و جهانی حکومت رب العالمین را به گوش شنوندگان رسانده بود که مسلماً و به طور قطع به نابودی کامل یهودیت و سردمداران کفر در آن روزگار منجر میشد.

            بنابراین منافقان تربیت یافته و دوره دیده که مرگ خود را در پیشرفت اسلام میدیدند بنا به قاعده ی تنازع بقاء تاب تحمل نیاوردند و برای حفظ و بقاء خود و پلیدیهایشان در رنگ و صورت مسلمانی خیر خواه اسلام و با شعارهای اسلامی و عدالت پسندانه ای از کمینگاههای مصر و کوفه و بصره به نام مردمان آن دیار بر آمده و منافقانه ابتدا قصد حج بیت الله و زیارت رسول خدا صلی الله علیه و سلم را عنوان کردند اما مستقیماً به سوی مدینه طبیه که دار الخلافت و مقر حکومت اسلام بود رفته به آن بلده ی مطهره حمله بردند و خلیفه ی راشد را که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در زندگی خود از شهادت و مظلومیت و حقانیت وی از ظالم و ستمکار بودن قاتلانش خبر داده بود محاصره نموده آب و آذوقه را بر وی و فرزندانش قطع کردند. 

            خانه ای که در کنار باب جبرئیل شرقی حرم رسول خدا صلی الله علیه و سلم و نزدیک روضه ی پاک و آرامگاه مقدسش متصل به پاهای شریف آن حضرت صلی الله علیه و سلم واقع بود. در حال روزه و در عین اشتغال به تلاوت قرآن مجید او را به شهادت رساندند و قطرات خون پاکش را بر اوراق گرانبهای قرآن عظیم بر آیه ی کریمه  ﴿ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ  البقرة: ١٣٧ ریختند که همانا تلمیح صریح است به آنکه خداوند متعال از قاتلان او با خبر و از همه ی آنها یک به یک انتقام خواهد گرفت. حضرت حذیفه بن الیمان رضی الله عنه فرمود: حضرت عثمان رضی الله عنه به بهشت و قاتلانش به دوزخ خواهند شتافت. اگر قتل عثمان رضی الله عنه هدایتی بود همانا امت به وسیله ی آن شیر میدوشند ولی کشتن او در واقع ظلالتی بود که امت در اثرش خون میدوشند.

                حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میفرماید: اگر مردم حضرت عثمان رضی الله عنه را شهید کردند مانند او را هرگز نخواهند یافت. حضرت سعید بن زید رضی الله عنه که از عشره مبشره میباشد فرمود: ای مردم! به سبب ظلمی که شما برحضرت عثمان رضی الله عنه روا داشتید کوه اُحد حق داشت از جای برخیزد. حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه به شورشیان گفت: مواظب باشید و حضرت عثمان را به قتل نرسانید و گرنه تا قیامت شمیشرهایتان در میان یکدیگر به حرکت در خواهد آمد. هنگامیکه حضرت عثمان رضی الله عنه به دست شورشیان کشته شد حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه فرمود: مردم دروازه ی فتنه ها را به روی خود گشودند که تا قیامت بسته نخواهد شد. علامه سیوطی رحمه الله به نقل از مورخ شام علامه ابن عساکر و ابن عدی این حدیث را به روایت حضرت انس بن مالک رضی الله عنه نقل کرده است که: مادامیکه حضرت عثمان رضی الله عنه زنده است شمشیر خدا در نیام خواهد ماند و هرگاه او کشته شود شمشیر خدا بی نیام خواهد شد و باز تا ابد به نیام بر نخواهد گشت.[32]

            آری! اینها هستند مقصران اصلی و مسوول تمام مشکلاتی که با کشتن حضرت عثمان  رضی الله عنه و با بی نیام کردن شمشیر غضب خدا بر مردم به بار آورند. اینها هستند که دیروز رسول خدا صلی الله علیه و سلم را به وسیله زن یهودیه ای مسموم کرده بودند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه را نیز بعد از آن مسموم ساخته و سپس حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را در محراب نماز بر جای نماز رسول خدا صلی الله علیه و سلم به شهادت رساندند و با تغییر قیافه چهره پلید خود را زیر نقاب عدالت خواهی و رفع تبعیض و حمایت اسلام مستتر داشته در لباس انقلابیون مسلمان در آمده هتک حرمت جوار پیامبر را مرتکب شده و خلیفه راشدش را درست در سال سی و پنج هجری به شهادت رسانده و صفحات قرآن عزیز را به خون پاکش که هنوز هم فریاد خون خواهی اش طنین افکنده است گلگون کردند. 

 

 

مبحث پنجم :حقایقی از جنگ جمل

 

            حضرت طلحه رضی الله عنه و حضرت زبیر رضی الله عنه از جمله ی افرادی بودند که به حضرت علی رضی الله عنه پیشنهاد انتقام خون حضرت عثمان رضی الله عنه را دادند. حضرت علی رضی الله عنه در جواب فرمود: سوگند به خدا من چیزی را به غیر از آنچه شما میخواهید نمیخواهم و رأی من هم بر مجازات آنان است. اما سرکردگان این شورشیان افرادی جنایتکار و پیروانشان مردمی جاهلند و از قدرت کافی و هواداران بسیاری برخوردارند و از طرف برخی از مناطق تدارک میشوند و مورد حمایت قرار میگیرند اکنون ما زیر قدرت و سلطه ی آنان قرار داریم شما اجازه بدهید من با آرامش و تأنی عمل کنم و به من مهلت بدهید تا امور سر و سامان پیدا کند و پس از آن بیایید تا با هم حدود شرع را در مورد آنان به اجرا بگذاریم. حضرت طلحه رضی الله عنه خطاب به حضرت علی رضی الله عنه فرمود: یا امیر المومنین! اجازه بده برای بسیج سپاهی بزرگ علیه اشغالگران مدینه، به بصره بروم! حضرت زیبر رضی الله عنه نیز فرمود: یا امیر المومنین! به من اجازه بده تا برای آوردن کمک نظامی و امکانات و تجهیزات برای مقابله با این اشغالگران به کوفه بروم! حضرت علی رضی الله عنه فرمود: در این مورد باید فکر کنم. [33]

             این قضیه مقداری طول کشید و امروز و فردا کردن حضرت علی رضی الله عنه سبب نا رضایتی طلحه و زبیر گشته و اینکار سر آغاز اختلاف نظر میان این سه بزرگوار بود و آنان خواستار تعجیل و اقدام فوری و سریع در این امر مجازات قاتلان حضرت عثمان بودند. لذا ایشان از حضرت علی رضی الله عنه دلخور شده و با رأی او مخالفت نمودند و دیدگاه را ناصواب دانستند. بدین صورت زمینه ی جدایی آن دو از حضرت علی کم کم فراهم گردید و آنان به قصد حج عمره مدینه را ترک گفتند. هنگامیکه حضرت طلحه و حضرت زبیر رضی الله عنهما به مکه رفتند و حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها را از ماجرا باخبر کردند، حضرت عایشه رضی الله عنها بسیار نارحت شده و برای مردمیکه اجتماع کرده بودند به ایراد سخنرانی پرداخته و آنانرا به قیام انتقام خون عثمان مظلوم رضی الله عنه تشویق کرد و فرمود: آن خائنان در ماه حرام در جوار رسول الله صلی الله علیه و سلم خون خلیفه ی پیامبر صلی الله علیه و سلم را ریختند و اموالش را غارت کردند ... پس از این سخنرانی آتشین مردم همگی اعلام آمادگی کردند و گفتند: ای ام المومنین! هر جا بروی با تو هستیم. عده ای گفتند: از سرزمین شام شروع میکنیم اما بعضی گفتند: نیازی نیست به شام برویم آنجا معاویه برای سرکوب و کشتن قاتلان کافی است. عده ای دیگر گفتند: به مدینه برویم و از حضرت امیر المومنین بخواهیم که قاتلان را به ما تحویل دهد تا آنها را به سزای اعمالشان برسانیم. عده ای دیگر گفتند: ابتدا به بصره برویم و از آنجا آغاز کنیم و هر کسیکه در قتل عثمان رضی الله عنه دست داشته او را قصاص میکنیم. تمامی افراد بر این رأی اخیر موافقت کردند و به هیچوجه سخنی در مورد جنگ و رویارویی با حضرت علی رضی الله عنه به میان نیامد. یعلی بن امیه با کمکهای قابل توجهش که در حدود شش صد سواری و شش صد هزار درهم بود سپاه عایشه رضی الله عنها را تجهیز کرد. همچنین ابن عامر کمکهای شایانی را برای ارسال سپاه تقدیم نمود و کم کم سپاه عایشه رضی الله عنها به حدود سه هزار نفر رسید. در این سفر حضرت عایشه رضی الله عنها در هودجی که بر روی شتری با نام عسکر قرار داشت حمل میشد. هنگامیکه حضرت طلحه و زبیر و حضرت عایشه دیدند که حضرت علی رضی الله عنه در مورد قصاص قاتلان حضرت عثمان رضی الله عنه اقدامی نمیکند، خواستند خودشان این امر را اجرا کنند و به قصد انتقام و قصاص قاتلان به سوی بصره لشکر کشی کردند نه به نیت دیگری. اما مسئله ای که قابل توجه است اینکه بدون مشورت حضرت خلیفه از مدینه خارج شدند و دست به اقدام زدند. 

           وقتی خبر لشکر کشی اهالی مکه به اطلاع حضرت علی رضی الله عنه رسید، ایشان برای جلوگیری از قتل و خونریزی و حل این مشکل به سوی عراق حرکت کردند و در بصره به سپاه آنان رسیدند. این حادثه ی بزرگ در سال 36 هجری برابر با 656 میلادی اتفاق افتاد و به دلیل اینکه حضرت عایشه رضی الله عنه در هودجی بر شتر حمل میشد، این واقعه به «جمل» شهرت یافت. در مدینه بسیاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم از همراهی حضرت علی رضی الله عنه خودداری نمودند؛ چرا که جنگ با کسانی چون حضرت طلحه، زبیر، معاویه و حضرت عایشه رضی الله عنهم را روا نمیدانستند و آنرا جنگ میان برادران مسلمان به حساب میآوردند. مسلمانان از آن اوضاع و احوال دچار سر در گمی گردیده و نمیدانستند حضرت علی رضی الله عنه را ولی امر و خلیفه ی مشروع بود همراهی کنند و برای به زیر چتر اطاعت در آوردن مخالفان او را یاری دهند یا با شورشیان مجرمی که حضرت عثمان رضی الله عنه را به شهادت رسانیده بودند جنگ کنند که اکنون به هواداری از حضرت علی رضی الله عنه تظاهر نموده و به سپاهیان او پیوسته بودند یا اینکه راه سوم را برگزینند و بیطرف باقی بمانند و در آن فتنه کور شرکت ننمایند. 

               حضرت امام حسن رضی الله عنه و جمعی دیگر از نخبگان آن زمان با این لشکرکشی مخالفت نمودند تا جاییکه حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه در هنگام خروج حضرت علی رضی الله عنه او را ملاقات کرده و فرمود: یا امیر المومنین! از مدینه خارج مشو! سوگند به خداوند اگر از مدینه خارج شوی هیچگاه به آن باز نخواهی گشت و قدرت و حاکمیت مسلمانان در آن استقرار پیدا نخواهد نمود. اما حضرت علی رضی الله عنه با رأی و نظر عبدالله بن سلام رضی الله عنه و دیگران مخالفت نموده و آنرا نپذیرفت و از مدینه خارج شد. به هر حال عده ای حضرت علی رضی الله عنه را همراهی کردند و دو لشکر رو در رو هم قرار گرفتند. لحظات بسیار سخت و جانسوزی بود. شاگردان مکتب رسول الله صلی الله علیه و سلم دچار آزمایش بسیار بزرگی شده بودند. اصلا باور کردنی نبود که یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در مقابل هم صف آرایی کرده و بخواهند بر روی هم شمشیر بکشند. 

             حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه حضرت طلحه و حضرت زبیر رضی الله عنهما را فرا خواند و با آنان به مذاکره نشست و پس از آن حضرت طلحه رضی الله عنه میدان جنگ را ترک کرده و در طول مسیر شهید شد. حضرت زیبر رضی الله عنه نیز به همین شکل پس از شنیدن گفته های حضرت علی رضی الله عنه در مورد احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم که چنین روزی را پیشگویی فرموده بود به محض شنیدن حقایق از زبان حضرت علی رضی الله عنه فوراً صحنه را ترک کرده و به سوی مدینه به راه افتادند که ایشان نیز به شکلی در طول مسیر به شهادت رسید رضی الله عنهما. این عزیزان خواهان جنگ و خونریزی و قتل عام اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم نبودند. حضرت طلحه و زبیر رضی الله عنهما به هیچوجه دنبال ریاست و خلافت نبودند. علیرغم همه ی اینها عده ای در هر دو سپاه نفوذ کرده و در صدد بر افروختن آتش جنگ بودند. 

مطلب اول: آغاز گران جنگ جمل :

          حضرت علی رضی الله عنه آخرین تلاشهای خود را برای مصالحه با سپاه مقابل به کار گرفت و برای ایجاد مصالحه و اصلاح امور بسیار جدی و مشتاق بود و به هیچوجه در پی جنگ و خونریزی نبود بلکه هدف اصلی و الزام مخالفان به اطاعت از خود و همراهی و اتفاق با یکدیگر بود. پس از مذاکراتی که بین نماینده ی حضرت علی رضی الله عنه و سپاه حضرت عایشه رضی الله عنها انجام گرفت و نزدیک دست یافتن به نتیجه مطلوب، حضرت علی رضی الله عنه تصمیم داشت از جنگ و درگیری دست کشیده و با طرف مقابل از راه صلح و آشتی و شیوه های مسالمت آمیز منافقان و قاتلان حضرت عثمان رضی الله عنه را از بین ببرد. اما شورشیان میدانستند که اگر حضرت علی رضی الله عنه و حضرت عایشه رضی الله عنها به صلح و آشتی برسند بازنده ی اصلی این میدان خود آنها بوده و وحدت مسلمانان به زیان آنان تمام میشود. پس سران آنها برای بررسی وضع جدید و چاره جویی، مخفیانه تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتند که در میان سپاهیان هر دو طرف نفوذ کرده و از فرصتی استفاده نموده و آتش جنگ را در میان آنها شعله ور سازند. بدین ترتیب تلاشهای مصالحه ی جویانه را خنثی نموده و فرصت اندیشه و اصلاح را از آنان بگیرند و اجازه و مصالحه را به آنها ندهند. 

              شورشیان اتفاق کردند و تصمیم گرفتند هنگامیکه سپاهیان دو طرف در نزدیکترین فاصله قرار گرفتند نقشه ی خود را به مرحله ی اجرا بگذارند. آنان اتفاق نظر نمودند که افرادی از آنها شبانه به صورت کاملا سری به میان سپاهیان هر دو طرف بروند و در میان افراد قبایل مختلف لشکریان هر دو طرف نفوذ نمایند. پس از آن هنگام سپیده دم و قبل از دمیدن آفتاب، آن افراد مخفی شده در میان سپاهیان دو طرف در تاریکی و روشنایی فجر سپاه مقابل را هدف تیرهای پی در پی خود قرار دهند و پس از آن در داخل سپاه جار و جنجال راه بیندازند و بانگ برآورند که مورد حمله ی طرف مقابل قرار گرفته اند و علیه افرادی در نزدیکی آنان است حمله ببرند و با آنان وارد جنگ شوند تا سپاهیان هر طرف گمان کنند که مورد تهاجم سپاه مقابل قرار گرفته اند و آنان بوده اند که توافقهایی را که میان حضرت علی رضی الله عنه و طلحه رضی الله عنه و زبیر صورت گرفته زیر پا نهاده و حاضر به صلح نبوده و جنگ را آغاز کرده اند. با چنین طرح شیطانی آنان توانستند دو سپاه را رو در روی هم قرار دهند و تمامی زحمات حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه و حضرت زبیر رضی الله عنه را در راستای رسیدن به نتیجه ای مثبت و مورد تأیید هر دو سپاه خنثی نمایند. 

              بدین شکل آنان موفق شدند دو طرف مسلمان را در مقابل همدیگر قرار دهند و خونهایی را ناحق برزمین بریزند. شورشیان که تعدادشان به حدود دو هزار نفر میرسید همه ی تلاش خود را برای گشترش دامنه ی درگیری و تهاجم هر یک علیه طرف مقابل و تحریک طرفین به جنگ بکار گرفتند و در نهایت جنگ وحشتناک و افسار گسیخته و نا خواسته ی جمل به وقوع پیوست. حضرت طلحه رضی الله عنه وقتی فهمید آتش جنگ افروخته شده فریاد میزد: ای مردم! دست نگه دارید دارد فتنه ای بر پا میشود! اما در آن لحظه کسی گوش نمیداد با ناراحتی به آسمان نگریست و با پروردگارش شروع به گفتگو کرد. خدایا اینها همه بخاطر عثمان است ما به خاطر انتقام در این بلا گرفتار شده ایم ... خداوندا! حق عثمان را از من بگیر تا تو راضی شوی. به هر حال حضرت طلحه رضی الله عنه نخواست دستش به خون برادر مسلمانش آغشته شود فو راً صحنه را ترک کرد. اما انگار افرادی نمیخواستند او را در میدان جنگ نبینند افرادی دوست داشتند به هر قیمتی اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم را رو در روی هم قرار دهند. [34]

            مروان بن حکم وقتی دید حضرت طلحه رضی الله عنه دست به شمشیر نمیبرد و در حال ترک معرکه است به سوی او تیری پرتاپ کرد و او را به شهادت رساند. از آن طرف نیز حضرت علی رضی الله عنه که با حضرت طلحه رضی الله عنه به توافق رسیده بودند که به شکل دیگری قاتلان را از بین ببرند و از جنگ خودداری کنند فریاد زد: ای دوستان و برداران! امروز زمام نفس خود را محکم در اختیار بگیرید! و با دست و زبانتان علیه این مردم اقدامی نکنید، زیرا آنان براداران مسلمان شما هستند، اگر از طرف ایشان حرکتی انجام گرفت، شکیبایی خود را از دست ندهید و مواظب باشید در فردای قیامت و در پیشگاه خداوند بر شما سبقت نگیرند. کسی در قیامت محکوم میشود که در آن روز علیه او حجت و دلیل اقامه شود. امام حسن بصری رحمه الله از «قیس بن عباد» هنگامیکه حضرت علی رضی الله عنه صحنه های تکان دهنده ی کشتار مسلمانان را میدید به فرزندش حسن فرمود: ای حسن! کاش پدرت بیست سال قبل مرده بود و این صحنه را نمیدید. حضرت حسن رضی الله عنه در جواب فرمود: پدر جان! مگر من چقدر شما را از این اقدام نهی کردم! حضرت علی رضی الله عنه فرمود: ای فرزندم! فکر نمیکردم کار به اینجا بکشد.[35] 

              کعب بن سور که افسار شتر ام المومنین را میکشید با این نیت که از وقوع جنگ جلوگیری کند مصحفی را برداشته و بین دو سپاه ایستاد و آنانرا به آنچه در قرآن آمده فرا خواند اما ناگاه تیری پرتاپ شد و به او اصابت کرد و همانجا جان باخت. از آن طرف هم حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه که تمایلی به جنگ نداشتند مشغول مذاکره بودند ناگهان متوجه شدند افراد اوباش و منافقانی که در دل دو سپاه خود را پنهان کرده بودند شروع به تیر اندازی کرده اند تا جاییکه شتر حضرت عایشه را نیز هدف قرار دادند اما او به هر طرف میرفت و فریاد میزد: ای مسلمانان! ای فرزندانم! شما را به خدا سوگند میدهم از جنگ و خونریزی دست بکشید و حساب و محاسبه ی روز قیامت را بیاد آورید! اما سربازان وجهی به سخنان حضرت عایشه ننمودند و بر سپاه بصره حملات خویش را ادامه دادند. 

            حضرت عایشه وقتی دید که آنان به فریادهایش توجهی نمیکنند دست به دعا برداشت و گفت: ای مردم! همگی قاتلان حضرت عثمان و آغاز گران جنگ را نفرین کنید! تمامی اهل بصره با ایشان هم صدا شده و با تضرع و زاری علیه قاتلان حضرت عثمان نفرین و دعا کردند. وقتی حضرت علی رضی الله عنه از این ماجرا با خبر شد او هم دست به دعا برداشته و بر قاتلان حضرت عثمان و طراحان چنین صحنه های تکان دهنده ای نفرین و لعن کردند. توطئه گران همه تلاش خود را برای کشتن حضرت عایشه رضی الله عنه که برای پایان دادن جنگ به سختی تلاش مینمود به کار گرفتند. پس از خاموش شدن آتش جنگ حضرت علی رضی الله عنه وقتی حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها را در هودجش صحیح و سالم دید با احترام و اعزاز تمام ایشان را بر شتری دیگری سوار کرده و به پاس احترام ایشان تعدادی از زنان را همراهش به مدینه فرستاد. 

با تأملی در واقعه جمل پس از این مختصر به خوبی میتوان دریافت که چه کسانی خواهان وقوع این جنگ و نزاع بین مسلمانان بودند و به راستی چه کسانی از این ماجرا سود بردند؟ با نگاهی کوتاه به جریان جنگ، به خوبی آن دستهای پلید رو میشود، هنگامیکه بدون اجازه حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه جنگ را شروع کردند و نیز برای شعله ور کردن آتش جنگ، افراد صلح طلب و وحدت طلب را به قتل رساندند. تمامی اینها دلایل روشن و واضحی است که جنگ طلب نه حضرت عایشه و طلحه و زبیر بود و نه حضرت علی مرتضی رضی الله عنهم اجمعین. از سوی دیگر با نگاهی به سخنان و اعمال بزرگان دو سپاه، این واقعیت نیز آشکار میشود که آنها به دنبال پست و مقام ریاست نبوده اند و به محض اطلاع از اشتباهشان فورا استغفار کرده و نادم و پشیمان میشدند.

       حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها نسبت به سفر خویش به  بصره  که به وقوع جنگ جمل  انجامید بسیار اظهار ندامت و پشیمانی میکرد و هرگاه به یاد آن واقعه میافتاد به حدی گریه میکرد که چادر و روسریش خیس اشک میشد. حضرت طلحه رضی الله عنه نیز به محض مذاکره با حضرت علی رضی الله عنه و پی بردن به توطئه ای که دشمنان ریخته بودند با رضایت کامل از حضرت علی رضی الله عنه جدا میشود و خود را به خاطر کوتاهی در امر پاسداری حضرت عثمان رضی الله عنه مقصر میداند و میگوید: خدایا حق عثمان را از من بگیر تا تو راضی شوی.

            اما حضرت زبیر رضی الله عنه وقتی حضرت علی رضی الله عنه حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را برایش بیان میکند که مگر به یاد نداری رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد جنگ تو با من پبیشگویی کرده و فرموده ای زبیر! تو بر موضعی اشتباه خواهی بود حضرت زبیر رضی الله عنه به محض شنیدن این سخن از حضرت علی رضی الله عنه با قلبی راضی از او جدا شده و از حضورش در این نبرد کاملا پشیمان و ناراحت میشود. همانطور که پیشتر اشاره نمودیم حضرت علی رضی الله عنه نیز از حضورش در مقابل حضرت عایشه رضی الله عنها و وقوع چنین جنگی به شدت ناراحت و نگران بود و با ناراحتی میفرمود: ای کاش بیست سال قبل مرده بودم و شاهد این نبرد نمیبودم. وقتی در مورد کشته شدگان سپاه مقابل از ایشان سوال میکنند میفرماید: هرکدام از این افراد که دارای قلبی صاف و بدون نفاق بوده باشند وارد بهشت میشوند. فردی در حضور حضرت علی رضی الله عنه در مورد اختلافی بین حضرت علی رضی الله عنه و حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنه رخ داده بود سخن میگفت که حضرت علی رضی الله عنه فرمود: در مورد آنها تنها با نیکی یاد کنید و جز خیر بر زبان نیاورید! امیدوارم که من و عثمان و طلحه و زبیر از جمله ی آنهایی باشیم که خداوند در مورد شان فرموده است: و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین. [36]

مطلب دوم: شهادت عثمان رضی الله عنه و عواقب آن

           سر انجام عثمان رضی الله عنه  در سال ۳۵ هجری توسط شورشیانی از کوفه، مصر و بصره کشته شد. کشته شدن او باعث انشقاق شدید جامعه مسلمانان بعد از او شد. کشته شدن او نقطه عطفی در جامعه مسلمانان بود و عملا پایان یکپارچگی مسمانان و شروع جنگ های داخلی بین مسلمانان بود. مهمترین نقطه اختلاف این بود که آیا قتل عثمان عادلانه بود؟ آیا او از دستورهای اسلام منحرف شده بود؟ اگر چنین بود آیا شایسته قتل بود؟

پس از عثمان، رضی الله عنه علی رضی الله عنه به خلافت رسید که دوران خلافت او مصادف با جنگ های داخلی زیادی بین مسلمانان بود.

مبحث هفتم :محل دفن عثمان رضی الله عنه

              عثمان در باغى بنام "حش کوکب" در شمال شرقى بقیع دفن شده است، و پیامبرصلی الله علیه وسلم این باغ را "روحاء" نامیده بود، و بنی امیة این باغ را بعدا شامل قبرستان بقیع کردند، و بقیع قبرى است که در سمت جنوبی شرقی مسجد نبوی قرار گرفته است، و قبر عثمان در این قبرستان بقیع در فاصله 1.35 متری قبر "شهداء الحرة" قرار گرفته است، با این وصف قبر عثمان در قبرستان بقیع است. نقل است عثمان این باغ را از فرد یهودی خریداری کرده بودند و او پس از قتل در ملک خویش یعنی همان باغ دفن شد و بنا به نقل دیگر بعلت ممانعت شورشیان نسبت به دفن وی در قبرستان مسلمین او را شبانه در این باغ که مقابر یهود در آن بود، دفن کردند[37]

 

 

 

 

نتیجه گیری

           خلیفه دوم حضرت عمر رضی الله عنه  چند روز قبل از درود حیات به حضرت عثمان  رضی الله عنه که به رای اکثریت شورا به عنوان خلیفه و جانشین خلیفه دوم انتخاب شده بود توصیه فرمود : در عزل فرمانداران کمال دقت و حساسیت را داشته باشد بخصوص در مناطق حساس و در توضیح موضوع فرمودند : فرمانداران اقالیم با گزینش خاصی انتخاب شده اند بعضاً یکسال تمام روی انتخاب و گزینش آنها بحث و بررسی شده است.

           ایامی نگذشت که فرمانداران بصره ، کوفه و مصر عزل گردیدند و افراد دیگری که از نظر سابقه دینی و صلاحیت اجتماعی و سیاسی با فرمانداران سابق متفاوت بودند جایگزین شدند . اعتراض از مصر و کوفه شروع شد و مردم کوفه به شدت از انتصاب ولید پسر عقبه اعتراض و حتی بعد از عزل وی از اعتراض و جوسازی عقب نشینی نکردند. از طرف دیگر 30 سال از انقلاب حضرت محمد صلی الله علیه وسلم  گذشته بود و نسل جدیدی در شهرها و روستا ها ظهور کرده بود و این نسل جدید داشت سنگرهای مختلف را تصاحب می کردند و در جای اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم  پست ها را یکی بعد از دیگری به دست می گرفتند با این تفاوت که نسل سوم عصر مکه ، لشکرکشی دشمنان اسلام در مدینه را ندیده بودند و حاضر به تحمل مشقات و زحمات زیاد در راه حفظ اسلام نبودند و اقدام اسلاف خود را افتخار تلقی نمی کردند و اکثراً متخلق به اخلاق سلف خود چون صداقت و قناعت و اطاعت و احترام به جایگاه افراد نبودند . عقلانیت جدیدی و نظم نوینی در زندگی افراد حاکم شده بود این عقلانیت و نظم نوین با تفکر و عقلانیت و فکر نسل قدیم و زندگی مهاجرین و انصار کاملاً متفاوت بود. نسل جدید که اکثر اصحاب زاده و از فرزندان نیروهای جهاد و مبارزه در میدانهای مختلف بودند حاضر به پذیرش عقلانیت نسل قدیم نبودند و مرزهای عقیده و حریمهای فکری دچار خدشه شده بود جامعه از هر حیث برای ایجاد بحران آمادگی داشت . نشر شایعه و انتشار کذب و قبول اخبار بدون تحقیق ، از مطالب مهم روز بود . و بسیاری از حریمها را شکسته و شخصیتهای نامدار را در انزوا گذاشته بودند . تعصب قومی و فرهنگ جاهلیت از گوشه و کنار در حال ظهور و رشد بود مصالح شخصی بر مصالح و منافع عمومی ترجیح داده می شد . حسودان و دشمنان دین چون یهود و نصاری و منافقان مطالب سری و پنهانی خود را آشکار کردند و افراد بد سابقه در بعضی از اقالیم کارهای مهم را تصاحب نمودند . اینها و دهها و بلکه صدها مطلب دیگر زمینه ای شده بودند برای ایجاد بحران و فتنه های بزرگ.

 بعد از این نکات مهمی که منتهی به شهادت خلیفه سوم است  اشاره می کنیم : 

1-در سال 30 هجری در مدینه منوره یکی از افراد خیر ، چاهی به جهت نفع مردم حفر کرد . حضرت عثمان رضی الله عنه  به محل چاه رفت و به اراده خداوند متعال در اثر یک غفلت غیر عمدی مهر و انگشتری پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم که بعد از خلیفه اول و دوم به خلیفه سوم رسیده بود در چاه افتاد . هرچه تلاش کردند انگشتری و مهر پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم  یافت نشد این موضوع موجب حزن و غم حضرت عثمان گردید و مخالفین هرچه در توان داشتند شایعه کردند اگر چه حضرت عثمان مهر دیگری با همان شکل و نمونه درست کرد ولی در جلوگیری از شایعه کوچکترین اثری نداشت .

 


منا بع  مأخذ

القرآنکریم:

1-  . بخاری،ابوعبدالله محمد ابن اسماعیل.صحیح البخاری.انتشارات دارالعلوم الانسانیه ،دمشق . حلبونی .سال طبع 1993 میلادی .

2-  ترمذی ،ابوعیسی محمد ابن عیسی ابن سوره .        سنن الترمذی . انتشارات دارالحدیث قاهره . سال طبع 1999میلادی.

3-  الحمیدی، محمد بن فتوح الحمیدی. الجمع بین الصحیحین البخاری ومسلم دار النشر.دار ابن حزم  لبنان بیروت - 1423هـ - 2002م

4-  الزهری، أبو عبدالله محمد بن سعد بن منیع الزهری. طبقات ابن سعد .دار النشر. دار صادر. مکان طبع.بیروت

5-  السیوطی : عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی  تاریخ الخلفاء الناشر : مطبعة السعادة مصر الطبعة الأولى ، 1371هـ - 1952م.

6-  صدیقی ، جلال الدین ،تمدن اسلام .انتشارات کابل دانشکده علوم اجتماعی . سال طبع 1360 ﻫ ش .

7-  سجستانی ،سلیمان ابن اشعث ابوداود. بسنن ابی داود.انتشارات مکتبه حقانیه محله جنگی پشاور پاکستان. سال طبع ( ب، ت ) .

9 . مسلم ، ابوالحسن مسلم ابن الحجاج ، صحیح مسلم . انتشارات دارالعلوم الانسانیه .دمشق ، حلبونی . سال طبع 2000 میلادی .

10.المعافری، أبی محمد بن عبد الملک بن هشام المعافری.سیرت ابن هشام(ب ت) الناشر شرکة الطباعة الفنیة المتحدة

 



[1] تاریخ خلفا ج 1 ص 60

[2] طبقات ابن سعد ج 1 ص 150

[3] همان مرجع  

[4] سبل السلام ج 3 ص 17

[5]- رواه ابن عساکر ج 2 ص 180

[6]- همان مرجع

[7]- کنزالعمال ج 2 450

[8]- سنن الترمذی. ج 1 ص 41 ترمذی می فرماید: این حدیث حسن غریب است.

[9]- سیرت خلفاء راشدین. ج 1 ص 66

[10]- تاریخ طبرانی  ج 2 ص 200

[11]- مختصر تاریخ دمشق لابن منظور ج 5 ص 188

[12] جامع الصغیر ج 3 ص 146 

[13] همان مرجع ج 3 ص 148

[14] الجامع الصحیح الترمذی ج 5 ص 395

[15] مجمع البیان، طبرسی، ج 3، ص 233.

 

[16] همان مرجع ج 3 ص 235

[17] معجم الکبیر الطبرانی ج 1 ص 90

[18] طبقات ابن سعد ج 1 ص 320

[19] صحیح البخاری ج 2 ص 827

[20]- جیش العسره جنگی است که با سختی و خشکسالی مصادف شد.

[21] طبقات ابن سعد ج2 ص 240

[22] همان مرجع ج 2 ص 242

[23]- کشف الغمّه، ج 1، ص 359.

[24]- همان مرجع ج 1 ص 361

[25] زنده گی نامه عثمان رضی الله عنه ج1 ص 30

[26] الجامع بین الصحیح البخاری والمسلم ج2 ص 252

[27] سیرت حضرت عثمان ذی النورین ج1 ص27

 

[28]سیرت حضرت عثمان ذی النورین ج1 ص 30 

[29] تاریخ الحلفاء ج 1 ص 257

[30]- تاریخ طبری، جلد 5 ص 250

[31]- سنن ابن ماجه ج 1 ص  41

[32] تاریخ الخلفاء ج 1 ص 156

[33] تاریخ طبری ج 1 ص 350

[34] طبقات ابن سعد ج 3 ص 55

[35] تمدن اسلام ج 1 ص 150

[36] تاریخ الخفاء ج 1 ص 190

[37] طبقات ابن سعد ج 2 ص 150



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مجیب الله سعادت

مرکز کتاب ومقالات اسلامی

مقدمه

الحمد الله رب العالمین والصلاة والسلام علی سیدنا ومولانا محمد وعلی آله واصحابه اجمعین ومن تبعهم با حسان الی یوم الدین .

امابعد : سیرت نبوی صلی الله علیه وسلم واصحاب کرام رضوان الله تعالی علیهم اجمعین  وتاریخ آنها از قوی ترین مصادر قوت ایمانی وعاطفه دینی است که تا اکنون امت اسلامی ودعوت های دینی شعله ایمان را از آن اقتباس مینمایند وقلبها به آن روشن میشوند .

خداوند متعال باقدرت کامله اش انسان را به عنوان اشرف مخلوقات قرارداد، وتمام مخلوقات دیگررا جهت استفاده ومنفعت برای انسان دراختیاروسلطه اوقرارداده است، ونعمت های گوناگون را به او ارزانی نموده است.

   فراموش نبایدکردکه همه وهمه ای این انعامات به هدف پیاده کردن فرامین الهی توسط انسانها میباشد.

   برای معرفی یاران باوفای پیامبراکرم(صلی الله علیه وسلم)مافقط به قرآن مراجعه می کنیم ماراکفایت می کند؛ چراکه وقتی قرآن ازکسی به نیکی یادکند واو را سبب هدایت همه ای انسانها ازامروزتا قیامت معرفی کند، جای حرفی نمی ماند وتلاش برای تنقید ازآنان وبد جلوه دادن آنان کاری عبث وبیهوده خواهد بود.

خداوند متعال درباره اصحاب کرام چنین می فرماید: «فَاِن آمَنُوا بِمِثلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِاهتَدَوا» [بقره:137]. ترجمه: پس اگرآنها نیزبه مانند آنچه شما ایمان آورده اید ایمان بیاورند، قطعاًهدایت یافته اند.                          

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه وسلم) درمورد یارانش چنین می فرماید: عَن عَبدُالله بِنُ مَغفَل قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلى اللهُ عَلیهِ وَسَلمَ اللهَ اللهَ فِی أصحَابِی لا تَتّخِذُوهُم مِن بَعدِی غَرَضًا فَمَن أحَبَّهُم فَبِحُبِّی أحَبَّهُم وَمَن أبغَضَهُم فَبِبُغضِی أبغَضَهُم وَمَن آذاهُم فَقَد آذانِی وَمَن آذانِی فَقَد آذَى الله وَمَن آذى الله فَیُوشَکُ أن یَأخُذَهُ. رواه الترمذی ترجمه:. ازعبدالله بن مغفل روایت شده که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمودند: درباره یاران من ازخدا بترسید، آنها را هدف ملامت قرارندهید، کسی که با آنها محبت کند به سبب محبت بامن، با آنها محبت می کند وکسی که با آنها بغض می دارد اوبه سبب بغض من، با آنها بغض می ورزد، کسی که به آنها آزار برساند، اومرا آزار رسانیده است وکسی که مرا آزارداد، اوخداوند را آزارداده است وکسی که به خداوند اذیت وآزاربرساند، نزدیک است که به خشم ومواخذه اوگرفتارآید.

  اصحاب کرام وارثین حقیقی دین اسلام معرفی شدند چه درزمان پیامبراسلام صلی الله علیه وسلم وچه بعد از وفات غم انگیزشان درترویج وانتشاردین اسلام به اماکن مختلف جهان هجرت نمودند تاهمه انسانها ازاین اقیانوس بی کران هستی  ونجات بخش هدایت جرعه ی بنوشند وراه وروش صحیح زنده گی وبنده گی را پیدا کنند، قبوراصحاب کرام درجهان گواه این ادعاست که آنها برای نجات بشریت ازهمه توان جانی ومالی خویش استفاده نمودند، تا اینکه یک انسان هم بسوی جهنم کشیده نشود.

 

سبب اختیار موضوع:

نظر به علاقه خاصیکه به سیرت صحابه کرام داشتم به آن، خواستم که پایان نامه ای تحصیلی خود را به عنوان زنده گی نامه یکی ازیاران باوفای پیامبرگرامی(صلی الله علیه وسلم)که عبارت ازحضرت عثمان رضی الله عنه است اختصاص دهم. تاباشد که ازکارکرد ها وجان نثاریهای ایشان که در راه خدا انجام داده اند آگاه شویم.

  اصحاب پیامبرگرامی اسلام نمونه انسانهای هستند که نظیرآنهارا نمیتوان درجهان یافت، چرا که آنان برای گسترش دین مبین اسلام همه زندگی خویش را فدا نمودند. وبرای اینکه دین مبین اسلام درجهان شناخته شود باهجرت ونصرت خویش آنرا نگه داشتند. صحابه نه تنها باهجرت ونصرت خویش، بلکه باحسن واخلاق ورفتاریکه درطول حیات خویش برجای گذشتند.

   ازجمله ی این ستاره گان هدایت وبرگزیدگان، جناب عثمان رضی الله عنه است که میتوان اورا درزهد وبی زاری ازمادیات بی همتا معرفی نمود. عثمان رضی الله عنه بازندگی زاهدانه ای که داشت، جهان را برای مامسلمانان وبی ارزشی وبیوفای دنیارا نسبت به همه ای انسانها، بسیار زیبامعرفی کرد.

   آنچه که دراینجا به رشته تحریردرآمده است مختصری ازسیرت این بزرگواراست که ازکتب احادیث، تاریخ، سیرت، وغیره گردآوری شده است. که از نام ونسب، حالات ایشان قبل ازاسلام، اسلام آوردنش، معیشت ووسایل زندگی اش، سخاوت وانفاقش، عبادت وتفکر، صبر ومتانتش، پند واندرز هایش، ووفاتش وغیره بحث شده است.

اهمیت موضوع:

البته درمورد ضرورت واهمیت موضوع باید گفت که چون صحابه های کرام ستون وبنیاد دین هستند باید ازکارکردهاسیرت وجان نثاریهایی ایشان آگاه شویم ودستاورد های آنها را الگو قرار داده ازگفته های آنها اطاعت وپیروی نموده تا باشد که براه حق آراسته شویم وزندگی خوبی را مطابق به ارشادات وهدایات الله متعال داشته باشیم. یقیناً درتهیه این پایان نامه تحصیلی خویش از روش کتابخانه ی استفاده نمودم.

با وجود این همه ازآنجای که انسان کامل نیست، شاید نارسایی ها وکاستی های در آن نوشته وجود داشته باشد، بناءً از علاقمندان محترم وکسانی که این پایان نامه تحصیلی را مطالعه میکنند،آرزومندم تاخوبی های آن را از اثر لطف خداوند منَّان دانسته ونارسایی های آن را ازنقصان بنده بدانند ومن را معذور قرار داده، رهنمایی نمایند تا درنوشته های بعدی ازنظریات سود مند شان استفاده نمایم


فصل اول

معرفت حضرت عثمان رضی الله عنه

 

مبحث اول: معرفی حضرت عثمان رضی الله عنه

نام : عثمان رضی الله عنه

نام پدر عفان.

کنیه : ابوعمر، ابوعبدالله و ابولیلی مشهور به ابوعمر.

لقب : ذی ‌النورین.

تاریخ تولد : 576 میلادی.

مدت خلافت : 12 سال.

سن : 81 سال.

تاریخ شهادت : 18 ذالحجه سال 35 ه‍.

محل شهادت : مدینه، کنار گنبد خضرای رسو‌ل‌الله صلی الله علیه و سلم .

تعداد فرزندان : 9 پسر و هفت دختر.

فتوحات : طبرستان، کرمان، بلوچستان، شیراز، افغانستان، گرجستان، آذربایجان، قبرس، بخشی از آفریقا و عثمان رضی الله عنه، پسر عفان، پسر ابی‌العاص، پسر امیه، پسر عبدالشمس، پسر عبدمناف است، و عبدمناف جد چهار عثمان رضی الله عنه  می‌باشد.

        عبد مناف دو پسر بنام‌ های عبد المطلب و عبد الشمس داشت که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  از اولاد عبدالمطلب است، و حضرت عثمان رضی الله عنه از اولاد عبد الشمس می‌باشد امیه فرزند عبد الشمس بسیار مشهور است، و عثمان رضی الله عنه از این جد شهرت یافت. امیه فرزندی بنام ابی ‌العاص داشت و بعد از ابی‌ العاص عفان پدر عثمان رضی الله عنه متولد شد و عثمان پسر عفان می‌باشد این قرابت عثمان رضی الله عنه با خاتم ‌النبیین است.

هنگام شهادت، نائله و رمله در عقد ایشان بودند[1].

مبحث دوم:اصل ونسب عثمان رضی الله عنه

          شهر طایف شهر زیبای حجاز است، طایف بهشت وگلزار حجاز و باغ پرمیوه آن است، خانواده عثمان رضی الله عنه در این شهر زیبا زندگی می کردند. أروی دختر کریز بن ربیعه... بن عبد مناف صاحب نوزاد کوچکی به نام عثمان شده بود، عثمان بن عفان بن ابی العاص بن امیه... قریشی امویعثمان رضی الله عنه در سال ششم عام الفیل یعنی شش سال بعد از تولد پیامبر صلی الله علیه وسلم به دنیا آمد اسم عثمان هم در دوران جاهلیت و هم در اسلام عثمان بود و کنیه اش ابوعبد الله وابو عمرو که با هر دو میان مردم مشهور بود. همه مردم عثمان رضی الله عنه را دوست داشتند تا جایی که زنان برای فرزندان خود اینگونه می سرودندأحبک والرحمن حب القریش لعثمان  ترجمه: سوگند به خدای رحمن، تو را چنان دوست دارم که قریش عثمان را دوست دارند.

عثمان مردی میانه بود، دارای قامتی نه بلند ونه کوتاه داشت، چهره اش زیبا وسفید مایل به سرخی بود. در صورتش خالهایی آبگونه وجود داشت، بازوهایش پن بود. موهایش بازوهایش را پوشانده بود. البته وسط سرش موی نداشت ودهان ودندانی زیبا داشت.[2]

مبحث سوم:احوال دوران جاهلیت

عثمان رضی الله عنه مردی تاجر بود. بیشتر تجارت او در جزیره ‌العرب، یمن، شام و عراق صورت می‌گرفت. کالا و متاع او به قدری زیاد بود که چندین شتر قوی آن را حمل می‌کرد.

     از خصوصیات بارز او در جاهلیت، این بود که از بت‌ پرستی نفرت داشت. عرب‌ ها شراب را همچون شیر مادر می‌نوشیدند ولی عثمان رضی الله عنه شراب ‌نوشی نکرد و هرگز به اعمال خلاف عفت روی نیاورد. میهمان ‌نوازی و جوانمردی از صفات منحصر به فرد او بود.

     در دوران جاهلیت، به فقرا و مستمندان کمک و همکاری می‌فرمود. به خاطر همین صفات انسان ‌دوستانه، حضرت در پیش مردم  عزیز شده  بودند مردم قریش در جاهلیت عثمان رضی الله عنه را دوست داشتند به طوری که حب و دوستی عثمان رضی الله عنه ضرب ‌المثل قرار گرفته بود. [3]

مطلب اول :چگونگی اسلام  آوردن حضرت عثمان رضی الله عنه

     پسر حضرت عثمان رضی الله عنه (عمرو) چنین  بیان می‌کند که روزی پدرم فرمود: یکی از آرزوهای بزرگ من در جاهلیت این بود که با یکی از دختران محمد صلی الله علیه و سلم  ازدواج کنم و به علت شرمندگی و حیایی که داشتم، نمی‌توانستم این مطلب را صراحتاً با کسی در میان بگذارم.

روزی در کعبه ایستاده بودم که کسی خبر آورد که عتبه پسر ابی‌لهب از دختر محمد صلی الله علیه و سلم  خواستگاری کرده است. ناراحت و غمگین به خانه خاله‌ ام رفتم، (لازم به ذکر است که خالة عثمان رضی الله عنه سعدی ‌بن کریز در پیشگویی و طالع‌بینی بی‌نظیر بود.

أبشر وحییّت ثلاثاً تترا    أتاک خیر ووفیت شرّاً  أنکحت والله بنت حصاناً زهرا   وأنت بکر ولقیت بکراً
وافیتها بنت عظیم قدراً
   بنت امریءٍ قد أشاد ذکراً.

حضرت عثمان رضی الله عنه می‌فرماید: وقتی وارد شدم خاله‌ام با دیدن من گفت:

عثمان رضی الله عنه از این پیشگویی خاله‌اش متعجب می‌شود، زیرا او تا به حال اسرارش را با کسی فاش نکرده بود و این‌گونه «سُعدی» از قلب او سخن می‌گفت.

«سٌعدی» از زیبایی و میهمان‌ نوازی و صداقت محمد صلی الله علیه و سلم  برای عثمان رضی الله عنه  بیان کرد.

      از آنچه که در کلام راهبان بر او صادق آمده، از وعده‌هایی که حضرت عیسی مسیح از آیات تورات و انجیل که در وصف محمد صلی الله علیه و سلم  آمده برای عثمان رضی الله عنه بازگو کرد، از عفت و پاکدامنی او گفت. از پاکی و صلابتش بیان کرد از مردی گفت که سخنش را با عمل یکی است، از محمد، محمدی که به وادی حقیقت پا نهاده است.

    عثمان رضی الله عنه خود نیز دائماً به معجزات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فکر می‌کرد، به امور خارق‌ العاده‌ ای که در زندگی او به وقوع می‌پیوست، اما نمی‌دانست که در آینده خود نیز یکی از معجزات بزرگ پیامبر اسلام خواهد شد.

      در پرتو نور ایمان او، قریش نیز به اسلام گرایش پیدا خواهد کرد، در سایة عظمت و صلابت او قدرت‌های کبریایی و جبروتی و ظلماتی بشر درهم خواهند شکست و روزی او چرخ عظیم اسلام را خواهد چرخاند و حجاب ظلمت را برمی‌اندازد زعیم و پیشوا می‌گردد و آیندگان به او افتخار خواهند کرد. روزی او خود ساقی خم خانة عشق خواهد شد، و از صراحی سینة پاکش ایمان و اعتقاد تراوش خواهد کرد، نمی‌دانست که همة واژ‌ه‌های اسلام را او معنا خواهد کرد و خود تفسیر و ترجمان سخنان کلیم خدا محمد صلی الله علیه و سلم  و آیه‌های قرآن می‌شود.

عیاران فتوت‌شناس، همه عثمان رضی الله عنه را می‌شناسند که عثمان رضی الله عنه را هرگز درهم و دینار نفریفت، و او بود که نهج صحیح را منهج کرد و مهره‌های شطرنج ابلیسی را مات کرد و بر منبر رسول خدا صلی الله علیه و سلم  فرمول‌های واهی و خرافت را کوبید و فرمول سنت محمدصلی الله علیه و سلم  را جایگزین آن کرد.

       عثمان رضی الله عنه از خانة خاله ‌اش بیرون می‌رود، چند قدمی بر نداشته است که دوست و رفیق صمیمی خود ابوبکر رضی الله عنه را می‌بیند، وقتی ابوبکر رضی الله عنه پریشانی و اضطراب را در چهرة عثمان رضی الله عنه مشاهده می‌کند از او علت را سؤال می‌کند، حضرت عثمان رضی الله عنه ماجرا را تعریف می‌کند و پیشگویی خاله‌اش را بیان می‌دارد و از ابوبکر رضی الله عنه دربارة رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  سؤال می‌کند. ابوبکر رضی الله عنه می‌فرماید: به راستی که او پیامبر خداست، و خداوند او را از میان انسان‌ها برگزید و به رسالت خویش و پیامبری از جانب خود برای ما مبعوث داشته تا فرمان و دستور خدا را از او بگیریم و سعادت یابیم، قدم بر قدم او گذاشته تا به شرافت انسانی و ملکوتی نایل آییم و فطرت پاک خود را دریابیم.

این چنین بود که سیمای جذاب محمد صلی الله علیه و سلم  و دعوت مکرر صدیق، نور هدایت را بر قلب عثمان رضی الله عنه منعکس کرد تا بار دیگر اسلام عزت یابد و طنین صدای ضعیف اسلام فریاد شود تا همگان بشنوند و اسلام بازو گیرد و قدرت یابد.

   راستی! کیست که شرافت محمد صلی الله علیه و سلم  را ببیند و به سوی او پر و بال نگشاید و در آغوش او جای نگیرد، پس از دعوت صدیق رضی الله عنه عثمان همراه او به خانة آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رفتند آن حضرت صلی الله علیه و سلم  عثمان رضی الله عنه را دعوت به اسلام داد و به پیروی از خود فراخواند عثمان رضی الله عنه نیز بی‌درنگ دعوت پیامبر خدا را اجابت کرد و کلمة شهادت را بر زبان جاری ساخت و مسلمان شد. به این هنگام عثمان رضی الله عنه 30 سال سن داشت.

     بعد از این تاریخ عثمان رضی الله عنه جزء افرادی بود در خانة (ارقم) جمع می‌شدند اینجا اولین مکتب رسالت بود همواره در کلاس درس آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شرکت می‌جست، خانة (ارقم) یا بهتر بگویم مکتب کوچکی که بعدها از این جا افرادی بلند شدند نخبه و انگشت‌ نمای جهان، افرادی که از ستیغ بلند روزگار بالا رفتند و انسانیت را به باغ همیشه سرسبز آزادی و آزادگی فرا خواندند به آنجا که بر فراز گل‌ بوته ‌های عشق به انسان و انسانیت، پروانه‌ های رنگا رنگ عاطفه و انسان ‌دوستی، پرواز می‌کنند و فضای بیکران آسمان صلح و آرامش را با یکرنگی و همدلی مزین می‌کنند.

     از این مکتب شاگردانی بلند شدند که هر یک استاد و ماهر گشتند و این محل منبع فیض و سرچشمة حیات گردید و از این کلبة هدایت و روشنایی به سراسر جهان پخش گردید.

    عثمان رضی الله عنه در جلسات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  که در خانة ارقم تشکیل می‌شد مرتب شرکت می‌کرد، مدتی حضرت عثمان رضی الله عنه به خانة ارقم نیامد، ابوبکر رضی الله عنه از این تأخیر عثمان رضی الله عنه نگران شد. پس از چند روز ابو بکر رضی الله عنه، عثمان رضی الله عنه را ملاقات کرد و با مهربانی او را در آغوش فشرد، از تأخیرش پرسید. عثمان رضی الله عنه فرمود: وقتی عمویم (حکم‌ بن ابی ‌العاص) از اسلام من اطلاع یافت مرا به خانه‌اش طلبید، از من پرسید؟ شنیده ‌ام که دین آبا و اجداد خود را رها کرده‌ای و تعظیم و تکریم خدایان را کنار گذاشته‌ای.

     عمویم در ابتدا با نرمی و ملایمت با من حرف زد و از من خواست تا از این فکر و ایده‌ دست بردارم و بار دیگر به جاهلیت برگردم.

    در جواب به او گفتم: ای عمو، خدایانی که از سنگ و گل ساخته شده ‌اند و به کسی ضرر و فایده نمی‌ رسانند، خدایانی که قدرت دفع حشرات را از خود ندارند، نمی‌خورند و نمی‌آشامند و عقل ندارند، را چگونه عبادت کنم و پایشان نذر کنم، آیا ایمانی که اساسش از اعتقاد و دیواره ‌اش عفت و پاکدامنی، حریمش آزادی و محوطة آن اخلاص، انسان‌دوستی، حکمت و دانش است، از این عقیدة پوچ و واهی بهتر نیست. از خدایانی که اصل و بنیادی ندارند متنفرم. ای عمو من، تو را دعوت می‌کنم به دینی که سعادت تو در آن تضمین شده، اکنون من راهم را یافته‌ام و تا پای جان در اعتلای آن مقاومت می‌کنم.

وقتی عمویم سخنانم را شنید، بر آشفت و بر من پرخاش کرد و از آب و غذا محرومم کرد، وقتی استقامت و صلابتم را در عقیده و دینم دید مرا آزاد ساخت و اکنون در اینجا مرا می‌بینی.

حضرت صدیق رضی الله عنه پیشانیش را می‌بوسد و از استقامت و صبر او امیدوار می‌شود.

آری، او با صداقت و راستی نبوت آن حضرت را پذیرفته بود و طبیعی است که اذیت و آزار، شکنجه و زندان در راه دوست گوارا است.

          عثمان رضی الله عنه پنجمین نفری بود که اسلام آورد، وی داستان اسلام آوردنش را چنین تعریف می کند: من مردی بودم علاقمند به مصاحبت زنان، در یکی از شبها با گروهی از مردان قریش در صحن کعبه نشسته بودم، به ما گفته شد: محمد دخترش رقیه را به عقد ازدواج عتبه بن ابی لهب در آورده است، رقیه زنی زیبا بود من حسرت خوردم که چرا بر پسر ابولهب پیش نگرفتم وبا دختر محمد ازدواج نکردم، دیری نگذشت که من به خانه رفتم، آنجا خاله ام سعدیه بنت کریز که به دین قومش بود وکهانت وفالگیری را آموخته بود به من گفت: چراغ او چراغ واقعی است، ودینش رستگار وکارش موفقیت آمیز خواهد بود، سنگلاخ مکه به امر او تسلیم خواهد شد.

         عثمان رضی الله عنه پرسید: این چه کسی است؟ خاله عثمان رضی الله عنه گفت: او محمد بن عبدالله پیامبر خداست، او با قرآن آمده وبه سوی خدا دعوت می دهد. عثمان از آنجا برگشت در حالی که به شدت تحت تاثیر سخنان خاله اش قرار گرفته بود، همچنان که او در مورد سخنان خاله اش فکر می کرد نزد ابوبکر صدیق رفت، عثمان می گوید: من نزد ابوبکرصدیق آمدم، هیچ کس نزد او نبود کنارش نشستم. او دید که درحال فکر کردن هستم، پرسید: به چه فکر میکنی؟ او را از گفته خاله ام با خبر کردم. ابوبکر گفت: وای بر تو عثمان، تو مرد دانا وهوشیاری هستی که حق و باطل را تشخیص می هدی، این بت ها ارزش ندارد که قوم آنها را می پرستند؟ آیا مگر این بت ها سنگهایی نیستند که نه می بینند ونه می شنوند؟ گفتم: بله سوگند به خدا که بت ها چنین اند. ابوبکر گفت: سوگند به خدا خاله ات راست گفته است. خدا محمد بن عبدالله، را به رسالت برگزیده وبرای مردم فرستاده است، آیا می خواهی نزد وی بروی واز او بشنوی؟ گفتم: بله! دیری نگذشت که پیامبر صلی الله علیه وسلم و علی بن ابی طالب رضی الله عنه در حالی که پارچه ای بر دوش داشتند ازکنار ما گذشتند، ابوبکر بلند شد ودر گوش پیامبر چیزی نجوا کرد، پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد ونشست ورو به من کرد وگفت: عثمان دعوت الهی را بپذیر که بهشت را به تو می بخشد. من پیامبری هستم که برای جهانیان فرستاده شده ام.

عثمان  رضی الله عنه می گوید: سوگند به خدا بعد از شنیدن سخن پیامبر صلی الله علیه وسلم بی      اختیار اسلام را پذیرفتم وگواهی دادم که هیچ معبودی جز خدا نیست ومحمد بنده وپیامبر خدا است، ومدتی بعد با دختر پیامبر، رقیه ازدواج کردم. عموی عثمان، حکم بن ابی العاص مردی سنگدل و تندخوی بود،                          با خشونت با عثمان برخورد می کرد وقتی از اسلام آوردن عثمان با خبر شد او را گرفت وبا طنابی سخت بست وبا خشونت به عثمان گفت: آیا از دین پدر ونیاکان خود بر میگردی وبه آیین جدید روی می آوری؟

سپس عمویش سوگند خورد وگفت: سوگند به خدا تا تو از این دین دست برنداری تو را باز نخواهم کرد. عثمان رضی الله عنه با اصرار وبدون ترس گفت: ای عمو! سوگند به خدا که هرگز این دین را رها نخواهم کرد واز این دین جدا نخواهم شد.

 

مطلب دوم: ازدواج  حضرت عثمان رضی الله عنه

          محمد صلی الله علیه و سلم  در سن بیست و پنج سالگی با ام ‌المؤمنین خدیجه بنت خویلد ازدواج کرد که ثمرة این ازدواج دختری به نام رقیه بود. تقوی و فراست و پاکدامنی رقیه بی‌نهایت بود تا جایی که هر یک از بزرگان و اکابر قوم به نوبت، او را از پدر بزرگوارش خواستگاری می‌کرد. هر یکی آرزو داشت تا آن حضرت صلی الله علیه و سلم  او را قبول کند. عثمان رضی الله عنه نیز از این گروه بود، اینجا نیز با دوست خویش ابوبکر رضی الله عنه به مشورت نشست. ابوبکر به او قول داد تا در اولین فرصت از نبی‌ اکرم صلی الله علیه و سلم  دخترش را برای عثمان رضی الله عنه خواستگاری کند.

        رقیه در نامزدی عتبه بود و ام‌کلثوم نامزد عتیبه بود. روزی ام جمیل زن ابولهب با فحش و ناسزا به حضرت صلی الله علیه و سلم  گفت: دیگر نمی‌خواهم دخترانت عروس من باشند.

    بعد از چند روز عتیبه در بیابان دیده شد، ماجرا از این قرار بود که عتیبه آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را به شدت آزار می‌رساند و آن حضرت او را نفرین کرد و فرمود: «اللهمّ سلّط علیه کلباً من کلابک».[4] خدایا، سگی از سگانت را بر او مسلط کن. وقتی این دعای آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به گوش ابی‌لهب رسید برای فرزندش نگهبان گذاشت، و روزی که در سفر شام او را به جای خود فرستاد، به کاروانیان گفت: مواظب عتیبه باشید زیرا دعای محمد صلی الله علیه وسلم بس خطرناک و گیرنده است. کاروانیان به هنگام خواب او را در میان گرفتند، شبی که همه به خواب رفتند شیری او را درید، یکی از شاهدان عینی می‌گوید: عتیبه در وسط ما قرار داشت، همه خوابیدند به جز من که خواب به چشمانم راه نمی‌یافت، صدای پای حیوانی را شنیدم، از ترس زبانم بند آمد، همه را می‌ بویید ولی به کسی آسیبی نرساند تا به عتیبه رسید، خود را بر سینه‌اش افکند و او را درید، من بیهوش شدم وقتی به هوش آمدم جز استخوان چیزی ندیدم.

     به هر حال بدون اینکه دختر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به خانة عتیبه برود، پس از خواستگاری ابوبکر رضی الله عنه، پیامبر موافقت فرمود و عثمان رضی الله عنه داماد بزرگترین پیامبر قرار گرفت.

مبحث چهارم :صفات وشمایل عثمان رضی الله عنه

           عثمان رضی الله عنه مردی بود که جان ومالش را فدای رسول الله صلی الله علیه وسلم نمود، اخلاق او الگوی خوبی برای مسلمانان بود، مهربان وبا حیا بود، طوری که فرشتگان از عثمان شرم می کردند،       عایشه رضی الله عنه می گوید: پیامبر صلی الله علیه وسلم در خانه اش به پهلو تکیه داده بود وساق پایش لخت بود. ابوبکر رضی الله عنه اجازه ورود به خانه را خواست و وا رد شد پیغمبر صلی الله علیه وسلم همچنان تکیه داده بود، سپس عمر رضی الله عنه اجازه ورود خواست، پیامبر صلی الله علیه وسلم همچنان تکیه زده بود وبا آنها سخن می گفت: بعد از آن عثمان رضی الله عنه اجازه ورود خواست و چون وارد شد پیامبر صلی الله علیه وسلم راست نشست ولباسهایش را مرتب کرد وبا او سخن گفت. عایشه رضی الله عنها شاهد قضیه بود، گفت: ای پیامبرخدا صلی الله علیه و سلم ! ابوبکرصدیق رضی الله عنه وارد شده وشما تکان نخوردید وتوجه نکردید بعد عمر   وارد شد شما باز هم تکان نخوردید وتوجه نکردید اما وقتی عثمان آمد شما نشستید و لباسهایتان را جمع وجور کردید...! پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم فرمود: آیا من از مردی حیا نکنم که فرشتگان از او شرم دارند.

         عثمان رضی الله عنه  مردی بزرگوار وسخاوتمند در این زمینه برای دیگران الگو بود. سخاوت های عثمان رضی الله عنه یادگارهای نیکویی از او ماند. در آن زمان آب کالای اساسی ومهمترین ضرورت زندگی بود که مردم به وسیله آب به زندگی خود وگوسفندان وشترهایشان ادامه می دادند. چاهی بنام (بئر رومه)  متعلق به فردی از بنی غفار بود، وهر دلو آب این چاه را به چندین درهم می فروخت. مردم به ستوه در آمده بودند، پیامبر صلی الله علیه وسلم به صاحب چاه گفت: آیا این چشمه را به چشمه ای در بهشت نمی فروشی؟ مرد غفاری گفت: ای پیامبر خدا! من وخانواده ام چشمه ای دیگر جز این نداریم ومن نمی توانم این را بخشش کنم.

           وقتی این خبر به عثمان رضی الله عنه رسید چاه را از آن مرد به مبلغ سی وپنج هزار درهم خرید وبعد نزد پیامبر صلی الله علیه وسلم آمد وگفت: برای من چشمه ای در مقابل آن چاه در بهشت می دهی؟ پیامبر فرمود: بله اینطور است. عثمان رضی الله عنه گفت: من آن چاه را خریدم و آن را برای مسلمانان وقف نمودم. آری، عثمان اینگونه بود، بارها پیامبر صلی الله علیه وسلم او را مژده بهشت داده بود.

سخاوتمندیهای او همواره راه را برای او به سوی بهشت باز گذاشته بود. در روز صلح

حدیبیه، پیامبر صلی الله علیه وسلم، عثمان رضی الله عنه را نزد قریش و رهبر شان ابوسفیان (که در آن زمان اسلام را نپذیرفته بود) فرستاد تا به آنها بگوید که پیامبر صلی الله علیه وسلم به قصد جنگ نیامده است، بلکه او برای زیارت کعبه آمده وهم چنان حرمت کعبه را حفظ خواهد نمود ونیز پیامبر صلی الله علیه وسلم به عثمان گفت که به مردان وزنان مسلمانی که در مکه بسر می برند مژده بده که فتح وپیروزی نزدیک است، عثمان رضی الله عنه به مکه آمد وپیام رسول اکرم صلی الله علیه وسلم را به ابوسفیان وبزرگان قریش رساند، وقتی عثمان رضی الله عنه پیام را به آنها رساند وسخنش تمام شد، گفتند اگر تو می خواهی کعبه را طواف کنی طواف کن.عثمان گفت: تا زمانی که پیامبر صلی الله علیه وسلم طواف نکند من طواف نخواهم کرد.

          در این هنگام قریش عثمان را بازداشت کردند وتا سه روز او را نگه داشتند تا اینکه به پیامبر صلی الله علیه وسلم خبر رسید که عثمان رضی الله عنه کشته شده است. پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: ما بر نمی گردیم تا زمانی که با قریش بجنگیم. وانتقام خون عثمان را بگیریم آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم مردم را برای بیعت فرا خواند وبه آنها گفت که خداوند به من دستور داده تا از شماها بیعت بگیرم. مردم همه به سوی پیامبر صلی الله علیه وسلم آمدند وزیر درخت با او بر مرگ وفرار نکردن از جنگ بیعت کردند نیز عهد کردند که یا فتح مکه یا شهادت پیامبر صلی الله علیه وسلم به نیابت از عثمان رضی الله عنه بیعت کرد بدین صورت که دست راستش را بر دست چپش گذاشت وگفت: ((بارخدایا! عثمان به دنبال کار خدا وپیامبرش رفته است ومن به جای او بیعت می کنم)). و پیامبر صلی الله علیه وسلم دست راستش را بر دست چپ خویش نهاد.

بعد خبرهای موثقی رسید که عثمان صحیح وسالم است و بازداشت شده است.

           یکی از افتخارات دیگر عثمان این است که با دو دختر پیامبر ازدواج نمود یعنی بعد از وفات یکی با دیگری ازدواج کرد به این سبب ذی النورین گفته می شود.

رحمت خداوند بر او باد. او یکی از شش نفری است که پیامبر صلی الله علیه وسلم درگذشت، واز آنها اعلام خشنودی کرد ویکی از کسانی بود که قرآن را جمع نمود.

           رحمت خدا بر عثمان که پیامبر صلی الله علیه وسلم در روز تبوک در مورد او گفت: عثمان از امروز به بعد هر عملی انجام دهد برای او ضرر نخواهد داشت رحمت خداوند برعثمان بن عفان جامع قرآن وفاتح شهرها.

مطلب اول:فضایل عثمان درروشنایی احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم

      این عثمان رضی الله عنه است که بار، بار تحسین پیامبر را برمی‌ انگیزد و از افراد انگشت ‌شماری است که در دنیا از زبان مبارک آن حضرت صلی الله علیه و سلم  سند دخول بهشت را گرفت، یعنی از ده نفری که آن حضرت فرمود: اینها بلاشک وارد جنت خواهند شد و این گروه بودند که اصطلاح «عشرة مبشره» را گرفتند. و در احادیث بی‌شماری از فضایل عثمان رضی الله عنه سخن گفته شده است، که ما چند نمونة آن را ذکر می‌کنیم.

1- «اللهم ارض عن عثمان (ثلاث مرات)»[5] خدایا از عثمان راضی باش.

2- «اللهم قد رضیت عن عثمان فأرض عنه (ثلاثاً)»[6] بار الها، من از عثمان راضی هستم پس تو هم از او راضی باش.

3- «اللهم اغفر لعثمان ما أقبل وما أدبر وما أخفی وما أعلن وما أسرّ وما أجهر»[7].

بار الها : گذشتة عثمان را ببخش و آینده‌اش را نیز مغفرت کن و هر آنچه را پوشیده و ظاهر کرده و آنچه را پنهان و اقرار کرده، ببخش.

4- «یَا عُثْمَانُ إِنْ وَلَّاکَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ یَوْمًا فَأَرَادَکَ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تَخْلَعَ قَمِیصَکَ الَّذِی قَمَّصَکَ اللَّهُ فَلَا تَخْلَعْهُ»[8] ای عثمان، خداوند تو را لباس عزت و خلافت می‌پوشاند و  منافقین سعی در بیرون آوردن آن می‌کنند پس تو آن را بیرون نکن.

5- «إنّ لله سیفاً مغموداً فی غمده مادام عثمان حیّاً فإذا قتل جرّد ذلک السیف فلم یغمد إلى یوم القیامة»[9] به درستی برای خدا شمشیری است که در غلاف خود می‌باشد، تا مادامی که عثمان زنده است. هر زمانی که کشته شد از نیام بیرون می‌آید و تاا قیامت به نیام نمی‌رود.

6- «والله لیشفعن عثمان بن عفان فی سبعین ألفاً من أمّتی قد استوجب النّار حتی یدخلهم الجنّة»[10] به خدا قسم عثمان در مورد هفتاد هزار نفر از امّتم که مستوجب آتش شده‌اند شفاعت می‌کند تا اینکه همة‌شان به شفاعتش  به جنت داخل می‌شوند.

7- «لکلّ نبیٍّ رفیقٌ فی الجنّة ورفیقی فیها عثمان بن عفان»[11] هر پیامبری را در جنت رفیقی است و رفیق من در جنت عثمان  است.

8- «عثمان ولیّ فی الدنیا» عثمان دوستم در دنیاست.

9- «عثمان أحیی أمّتی وأکرمها» [12] عثمان باحیاترین فرد امّتم و عزیزترین آن است.

10- «انّ أشدّ هذه الأمة حیاء بعد نبیّها عثمان»[13]  همانا باحیاترین مرد این امت بعد پیامبرش عثمان است.

11- «جاء عثمان إلى النبی بألف دینار فی کمّه حین جهّز له جیش العسرة فنشرها فی حجره فرأیت النبی صلى الله علیه وسلم یقلبها فی حجره ویقول: ما ضرّ عثمان ما عمل بعد الیوم».[14]  عثمان به طرف پیامبر آمد در حالی که هزار درهم در آستین جهت تجهیز جیش العسره گذاشته بود. آنها را در دامان پیامبر ریخت پیامبر را دیدم (راوی) که سکه‌ها را زیر و رو می‌کند و می‌فرماید: بعد از امروز عثمان ضرر نخواهد کرد.

 

 

مطلب دوم:عثمان رضی الله عنه  از دیدگاه دانشمندان سلف

1- عثمان از مهاجرانی بود که به خاطر اسلام از مکه به حبشه هجرت کرد. [15]

2- خویشاوندی عثمان از ابوبکر و عمر با پیامبر نزدیکتر است، و به ذریعه دامادی پیامبر مرتبه‌ای یافت که ابوبکر و عمر نیافتند..

3- وقتی با غی ‌ها به عثمان رضی الله عنه حمله ‌ور شدند علی رضی الله عنه با دست و زبان از عثمان رضی الله عنه دفاع کرد.

4- حضرت حذیفه ‌بن یمان رضی الله عنه میفرماید: قسم به خدا اگر کسی برابر زره‌ ای قاتلان عثمان رضی الله عنه را دوست بدارد قبل از مرگ، یا اگر بمیرد بر دجال ایمان خواهد آورد..

5- حضرت حذیفه ‌بن یمان رضی الله عنه حضرت عثمان به بهشت و قاتلانش به جهنم خواهند شتافتند

6- ابن مسعود رضی الله عنه میفرماید مردم کسی را بعد از عثمان بمانند او نخواهند یافت  .

7-عبدالله بن سلام میفرماید  مردم با کشتن عثمان رضی الله عنه دروازة فتنه را بر خود گشودند که تا قیامت بسته نخواهد شد. [16]

 

هجرت  عثمان رضی الله عنه همرای خانمش

          اذیت و آزار مشرکین به اوج رسید، از هر طریقی مسلمین را در انجام عبادات و فرایض با مشکلات مواجه می ساختند، ایذا و آزارشان به جایی رسید که عبادات و نیایش را بر مسلمین غیر ممکن ساخته بود و آن حضرت صلی الله علیه و سلم  مسلمین را دسته، دسته به شهرهای دیگر هجرت می‌داد، برخی را به حبشه نزد نجاشی فرستاد تا آنجا با خیال راحت، خدایشان را عبادت کنند.

عثمان رضی الله عنه نیز همراه رقیه همسرش یکی از مهاجرین بود، بار دیگر یکی از افتخارات بزرگ اسلام را دریافت.

آری، هجرت، هجرتی خانوادگی، که در اسلام اولین شرف این نوع هجرت نصیب این دو زوج خوشبخت گردید. و بار دیگر خاطرات مشقت‌بار هجرت ابراهیم علیه السلام در تاریخ اسلام زنده شد.

حضرت رسول صلی الله علیه و سلم  در وصف این هجرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: إن عثمان أول من هاجر إلى الله بأهله بعد لوط:[17]  ترجمه

     «عثمان اولین شخصی است که بعد از حضرت لوط با همسرش هجرت کرد»، آری، عثمان رضی الله عنه هجرت کرد تا بدین وسیله و این کوره هدایت نا خالصی‌ هایش را بزداید و پاک و صاف شود و آبدیده گردد.

بعد از اینکه آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستور بازگشت را صادر فرمود مسلمین از حبشه برگشتند، عثمان نیز همراه زوجه‌اش برگشت، سربلند و سر افراز از آزمایشی دیگر.

عثمان رضی الله عنه در غزوات و جنگ‌ها در رکاب آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شمشیرها زد و رجزگویان فرق سرها شکافت، صفوف دشمنان را از هم پاشاند و عصای دست آن حضرت صلی الله علیه و سلم  قرار گرفت.

جنگ بدر پیش آمد به این هنگام رقیه دختر گرامی آن حضرت صلی الله علیه و سلم  به شدت مریض بود، حضرت محمد صلی الله علیه و سلم  به عثمان رضی الله عنه اجازه فرمود تا کنار همسرش به پرستاری بنشیند، ولی این مریضی مجالش نداد و پس از سال‌ها زندگی پرعشق و شور و بعد از هشت سال و دو ماه از هجرت و زندگی کوتاه چند ساله‌اش با شوهر فداکارش، باکمال خشنودی و رضایت از همسرش                   (عثمان رضی الله عنه) و دور از پدرش دار فانی را وداع گفت. به این هنگام بیست سال بیشتر عمر نداشت.

آن حضرت صلی الله علیه و سلم  پیروزمندانه برگشت، اما هنگامی که از رحلت دختر نازنینش اطلاع یافت عمیقاً ناراحت شد، اشک از چشمان مبارکش جاری گشت. و در غم دخترش سوگوار شد، بار دیگر خاطرة زوجة مطهره‌اش (خدیجه) برای او زنده شد، به راستی که چقدر سخت است از دست دادن پارة تن.

عثمان رضی الله عنه از اینکه همسر مهربانش را از دست داده بود به شدت ناراحت شد. وقتی حضرت فاروق رضی الله عنه این اندوه را مشاهده کرد، تصمیم گرفت دخترش «حفصه» را به ازدواج حضرت عثمان رضی الله عنه درآورد، وقتی این خبر به گوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رسید، حضرت عمر رضی الله عنه را طلبیده و فرمود: من امروز تو را به کسی نزدیک می‌کنم که از عثمان بهتر است و عثمان را به کسی نزدیک می‌سازم که از تو بهتر است.

منظور آن حضرت صلی الله علیه و سلم  این بود که دختر حضرت عمررضی الله عنه حفصه را خود ازدواج کند و دختر خویش را به نکاح عثمان رضی الله عنه درآورد، عمر رضی الله عنه از این پیشنهاد خوشحال شد، این بود که عمر رضی الله عنه پدر زن رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  قرار گرفت، و عثمان رضی الله عنه بار دیگر داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شد، بعد از این عقد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  فرمود: به خدا قسم اگر صد دختر داشتم یکی بعد از دیگری به ازدواج عثمان رضی الله عنه درمی‌آوردم. از این تاریخ به عثمان رضی الله عنه لقب ذی‌النورین داده شد. یعنی کسی که دو نور را صاحب شد.[18]

مطلب چهارم:سخاوت مندی حضرت عثمان رضی الله عنه

1- آب کم مدینه جوابگوی مردم نبود و چاهی پرآب (بئر رومه) از آن مرد یهودی بود که آب را با قیمت گران به مسلمین می‌فروخت. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  فرمودند: { مَنْ یَشْتَرِی بِئْرَ رُومَةَ یُوَسِّعُ بِهَا عَلَى الْمُسْلِمِینَ فَلَهُ الْجَنَّةُ فَاشْتَرَاهَا عُثْمَانُ} [19] هر کس این چاه را بخرد و وقف کند، خداوند برایش جنت را با انهار (جوی‌های) مختلف مزین می‌کند. حضرت عثمانن این چاه را خرید و در اختیار مسلمین قرار داد و یکی دیگر از مشکلات مسلمین را از سر راه برداشت. مسلمین در سایة این جود وو بخشش عثمان، سال‌ها از رنج و کم‌آبی و تشنگی در آسایش بسر بردند.

2- زمانی که مسلمین به مدینه هجرت کردند، مسجد بسیار کوچک بود و گنجایش جمعیت زیاد را نداشت. قطعه زمینی جنب مسجد بود، اما خریداری آن برای آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و مسلمین دشوار بود زیرا مالک زمین، آن را پانزده هزار درهم قیمت گذاشته بود. 

        وقتی خبر به عثمان رضی الله عنه رسید بی‌درنگ آن را خریداری کرد و جهت توسعة مسجد در اختیار پیامبر قرار داد. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حق عثمان رضی الله عنه دعای خیر فرمود.

نظیر این داستان را، در گسترش بیت ‌الحرام نیز داریم. بعد از فتح مکه، هم تعداد مسلمین افزایش یافت و نیز جهت تعلیم و تدریس مسلمین نیاز به عرفه و گسترش مسجد بود. باز هم عثمان رضی الله عنه آستین همت را بالا زد و تا آنجایی که مورد نظر آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بود زمین خرید و به مسجد اضافه کرد، اینها همه «باقیات الصالحات» عثمان هستند که تا قیام قیامت میلیون‌ ها انسان چون پروانه‌های عاشق، جبین نیاز را به خاک آن می‌مالند و مدح او می‌کنند.

         عثمان رضی الله عنه بیش از همه، مال خویش را جهت نصرت دین و اهداف آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بذل می‌نمود، در غزوات در رکاب آن حضرت صلی الله علیه و سلم   بود و در سختی‌های زندگی پا به پای پیامبر و مسلمین حرکت می‌کرد.

3- جنگ تبوک یا (جیش العسره)[20] پیش آمد. وقتی رومی‌ها آهنگ جنگ با مسلمین را کردند، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستور دادند: هر مسلمانی که اموال اضافی دارد جهت کمک به مجاهدین ارسال کند. زنان وقتی این دستور آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را شنیدند، زیور و جواهرات خویش را به آن حضرت صلی الله علیه و سلم  تقدیم کردند.

       هر کس در حد توانایی خود به سپاه مسلمین کمک می‌کرد؛ اما نیاز مسلمانان آن روز، بیش از اینها بود و اکنون باز نوبت آن رسیده بود که بار دیگر عثمان رضی الله عنه سخاوت خویش را ظاهر سازد و سپاه مسلمین را مجهز کند. با اعلان اول آن حضرت صلی الله علیه و سلم ، 950 شتر یا در روایتی 1000 شتر با 60 اسب سواری و هزاران درهم تقدیم کرد. بار دیگر آن حضرتصلی الله علیه و سلم  فرمود: کیست که به سپاه مسلمین کمک کند؟. حضرت عثمان رضی الله عنه برای بار دوم بلند شد و مقداری از مال خویش را بخشید.

         آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حق عثمان رضی الله عنه چنین دعا فرمود: «امروز عثمان دو بار جنت را خرید و بعد از این عملش هرگز ضرر نخواهد کرد».[21]

4- در زمان خلافت حضرت صدیق اکبر رضی الله عنه، قحط‌سالی پیش آمد و مردم از گرسنگی به خلیفة مسلمین شکایت بردند. روز بعد کاروان حضرت عثمان از شام به طرف مدینه در حال حرکت بود؛ تجار جهت خرید به بیرون شهر مدینه رفتند و گفتند، ما در عوض هر کالا ده تا دوازده درهم بیشتر می‌دهیم. حضرت عثمان رضی الله عنه فرمود: امروز با کسی معامله می‌کنم که از این بیشتر بدهد. تجار گفتند این محال است. حضرت فرمود: من با خدا معامله می‌کنم؛ او هفتصد برابر بیشتر می‌دهد، این را فرمود و دستور داد که کاروان را که حامل گندم و مواد غذایی بود، در بین فقرا تقسیم کردند.[22]

آری، چگونه از عشق خورشیدگونه‌اش سخن بگوییم و چگونه سخا و مهربانیش را بستانیم که دلسوزیش همچون تبسم پاک سحری لطیف و بی‌ریا، بر همگان نمایان است.

5- حضرت علی رضی الله عنه زره خود را به عثمان رضی الله عنه فروخت. بعد از مدتی عثمان رضی الله عنه چون وضع مالی علی رضی الله عنه را مشاهده کرد، زره را به علی رضی الله عنه باز گرداند. این عمل حضرت عثمان رضی الله عنه، پیامبر را پسند آمد و برایش دعا کرد[23].

حضرت عثمان رضی الله عنه جهیزیة فاطمة زهرا رضی‌الله عنها و وسایل زندگی حضرت علی رضی الله عنه را، به هنگام ازدواج به عهده گرفت[24].

مبحث پنجم: جایگاه حضرت عثمان رضی الله عنه در بیعت الرضوان:

       همة اصحاب همراه پیامبر احرام می‌بندند و چون کبوتران سپید، همنوا و لبیک‌گویان رهسپار کوی دوست می‌شوند. پیامبر اندکی درنگ می‌کند و با بینش درونی، نور بصیرت و بینایی والای نبوی، کاروان را نگه می‌دارد و با اصحاب مشورت می‌کند. زیرا اگر قریش این همه انسان را ببیند، دچار وحشت و اضطراب می‌شود، آیا بهتر نیست که سفیری بفرستیم و آنها را در جریان این امر قرار دهیم. همه این نظر را پذیرفتند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  عثمان رضی الله عنه را به عنوان نمایندة خویش انتخاب می‌فرماید. حضرت عثمان به راه افتاد در بین راه با ابان بن سعید پسرعمویش برخورد کرد، ماجرا و مأموریت خویش را بیان می‌کند، ابان او را در حمایت خویش گرفت و حضرت عثمان رضی الله عنه با پیام آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رهسپار مکه شد. پیشنهاد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را به مشرکین ابلاغ کرد، مشرکین برای مدتی از بازگشتن عثمان رضی الله عنه ممانعت کردند، این تأخیر باعث شایعة به قتل رسیدن عثمان رضی الله عنه شد، و در بین لشکر اسلام این خبر کذب زبان به زبان گشت تا اینکه این خبر به گوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  رسید، پیامبرصلی الله علیه و سلم  اصحاب را طلبید و از همة آنها پیمان گرفت تا اینکه قصاص خون عثمان رضی الله عنه را بگیرند.

این بیعت و پیمان زیر درختی انجام گرفت و اصحاب یکی بعد دیگری دست به دست مبارک آن حضرتصلی الله علیه و سلم  می‌گذاشتند و قسم یاد می‌کردند تا آخرین لحظات زندگی، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را در تصمیمی که گرفته است کمک و یاری کنند و انتقام خون عثمان رضی الله عنه را از مشرکین بگیرند و چون گذشته همراه پیامبرصلی الله علیه و سلم  ثابت ‌قدم باشند.

بعد از اینکه همه یکصدا این عهده را تصدیق کردند هر یکی بعد دیگری، آن حضرت صلی الله علیه و سلم  دستش را به دست دیگر می‌گذارد و می‌فرماید: این دست عثمان است، و این دست محمد رسول‌الله صلی الله علیه و سلم  است. گویا می‌خواهد عثمان نیز از این فضیلت محروم نماند. این بیعت بعدها بیعت الرضوان نام گرفت. بیعتی که عثمان جزیی از اعضاء آن حضرت صلی الله علیه و سلم  می‌شود، آری بیعت، یا بهتر بگویم فضیلت و رضایتی که خداوند به ذریعه عثمان بر مؤمنین نازل فرمود.[25] 

فصل دوم

 دوران خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه

وقتی حضرت عمر رضی الله عنه به دست ابولؤلؤ مجوسی زخمی شد، مسلمین از عمررضی الله عنه تقاضای جانشین بعد از خودش را کردند، حتی برخی پیشنهاد کردند عبدالله پسر عمررضی الله عنه خلیفه شود، عمررضی الله عنه از این پیشنهاد برآشفت و فرمود: هنوز افرادی لایق‌تر از پسرم در امّت می‌بینم.

    در آخرین لحظات حیات خویش شورای شش نفره را تشکیل داد و تأکید فرمود: هر چه زودتر خلیفه تعیین شود، تا قبل از مرگ خود شاهد جانشین بعد از خودم باشم و با خیال راحت (از اینکه جانشین امینی بر کرسی می‌بینم) بمیرم و روزی که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را ملاقات می‌کنم، جوابگو باشم.

آری، حضرت فاروق به آیندة اسلام می‌اندیشید و به خلیفة لایق بعد از خود، تا بتواند آرمان او را، که گسترش و اعلای کلمة «توحید» است به انتها برساند.

      خلافت در واقع از ارکان مهم حفاظت از اسلام و شعائر الهی محسوب می‌شود؛ زیرا برای سرنوشت مسلمین و امور آنها خلیفه تصمیم می‌گیرد. روی این اصل، حضرت عمر رضی الله عنه در امر تعیین خلیفه حساس بودند. دورنگری و سیاست عمر رضی الله عنه این را ایجاب می‌کرد تا برای جلوگیری از تفرقه‌های احتمالی، خلیفه را در زمان حیاتش انتخاب کنند. برای عمر رضی الله عنه خلیفة لایق و شایسته مطرح بود نه شخص خاصی.

 

مبحث اول: انتخاب شده گان  خلافت

به پیشنهاد حضرت عمر رضی الله عنه شش نفر از اصحاب که صلاحیت خلافت را داشتند نامزد خلافت تعیین شدند.

1- علی ‌بن ابی‌طالب، پسرعمو و داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم . ایشان در میان صحابه به فضل و علم مشهورند، از مسلمین اولیة اسلام ‌اند و شخصیت ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست، همة مسلمین بر بزرگواری علی رضی الله عنه اتفاق دارند.

2- زبیر بن عوام، خواهر زادة ام ‌المؤمنین خدیجه رضی‌الله عنها هست. آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در وصف ایشان فرمود: إن لکل نبیٍّ حواریاً وحواری الزبیر:[26] هر پیامبری «حواری» دارد و حواری من زبیر است.

3- سعدبن ابی ‌وقاص، صحابة شجاع و تیرانداز معروف ‌اند ایشان در بسیاری از غزوات رشادت‌ ها آفرید.

4- طلحه ‌بن عبدالله، از یاران نزدیک پیامبرصلی الله علیه و سلم  است. در جنگ احد خود را سپر آن حضرتصلی الله علیه و سلم  قرار داد، که بعدها دستش فلج شد و در اکثر غزوات دوشا دوش آن حضرت صلی الله علیه و سلم  شرکت داشتند.

5- عبدالرحمن بن عوف، ایشان نیز از اجلة صحابه‌ اند، و از مشاوران عمر رضی الله عنه هستند.

6- عثمان‌بن عفان، داماد آن حضرت صلی الله علیه و سلم  و از چهره‌های شناخته شده در قوم قریش ‌اند، در حیات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  با بذل مال خویش در سخت‌ترین اوضاع مسلمین را کمک کردند.

بعد از تدفین و تکفین عمر رضی الله عنه، مقدادرضی الله عنه این شش نفر را در خانة مسعودبن محزمه دعوت کردند، روز اول توافقی حاصل نشد آراء به طوری مساوی بین علی رضی الله عنه و عثمان رضی الله عنه دور می ‌زدند بالاخره توافق بر این شد که عبدالرحمان مختار است، هر یک از این دو را انتخاب کرد او خلیفه شود.

عبدالرحمان عثمان را پیشنهاد کرد و در همان جلسه موافقت شد، خلافت را علناً در مسجد اعلام کنند، عبدالرحمان بعد از خطبه دست عثمان رضی الله عنه را گرفت و با او بیعت کرد و بعد از ایشان طبق روایات اصلح و مستدل، حضرت علی رضی الله عنه با عثمان رضی الله عنه بیعت کرد.

بعد به ترتیب بزرگان و عموم مردم با عثمان رضی الله عنه بیعت کردند در ماه محرم سال 24 هجری ـ قمری، عثمان رضی الله عنه بر مسند خلافت نشست و اولین توصیه او به سفیران و فرماندهانش رعایت حقوق رعایا و ممانعت از ظلم و ستم بود و امانت و صداقت و انصاف را اساسی‌ترین رکن خلافتش بنیاد نهاد.

مبحث دوم : فتوحات دوران خلافت حضرت  عثمان رضی الله عنه

اسلام بعد از وفات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  با فتوحات پی در پی، خلفای راشدین، گسترش می‌یافت. به خصوص زمان خلافت عمر رضی الله عنه که تقریباً آوازة اسلام و مرزهای اسلامی به طور چشمگیر پیشرفت کرده بود.

     حضرت عثمان رضی الله عنه شمال آفریقا را تا اقیانوس اطلس، تحت قلمرو حکومت اسلامی درآورد. تقریباً اوایل خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه رومی‌ها آهنگ جنگ، با مسلمین را کردند، آنها مصر را هدف قرار داده بودند. در این زمان مصر قسمتی از قلمرو حکومت اسلامی بود و والی مصر عمرو بن عاص رضی  الله عنه  بود، طی نامه‌ای حضرت عثمان رضی الله عنه را از این قصد رومی‌ها آگاه کرد. حضرت عثمان رضی الله عنه شخص عمرو بن عاص را فرماندة این لشکر تعیین کرد.

نبرد سنگینی در اسکندریه رخ داد و مسلمین با فتح و پیروزی بازگشتند، همواره رومی‌ها در زمان خلافت عثمان رضی الله عنه به سرزمین مسلمین شبیخون می‌زدند.

در زمانی که حضرت معاویه رضی الله عنه والی شام بود به عثمان رضی الله عنه پیشنهاد کرد که برای جلوگیری از تهاجم و حملة دشمن کشتی ساخته و از راه دریا آنها را غافل سازید، در پی این مشورت کشتی‌های زیادی ساخته شد و این برای اولین بار در اسلام بود که مسلمین نیروهای زیادی را با کشتی از آب‌های عربستان به سال قبرس رساندند. چون رومی‌ها ناگهانی با سپاه مسلمین مواجه شدند، در اینجا نیز شکست فاحشی خوردند و فرار کردند و این بود که مسلمانان با این وسیله شمال آفریقا را تا نزدیکی‌های اطلس در زمان خلافت عثمان به سیطرة خود درآوردند.

      بر اثر این فتوحات خداوند فقر و پریشانی را از میان مسلمین برداشت و وعده‌هایی را که آن حضرت صلی الله علیه و سلم  در حیات مبارک به حین حفر خندق به مسلمانان بشارت داده بود، به عینیت مسلمانان مشاهده کردند.

    آری، عثمان رضی الله عنه اکثر مسلمین را به قناعت رساند و بسیاری به رفاه رسیدند و بودند اصحابی که می‌خواستند با این وضع پیش آمده، باز هم با فقر زندگی کنند و به زندگی سادة‌شان ادامه دهند.

از جملة این صحابه ابوذر غفاری رضی الله عنه هستند که ایشان به این وضع معترض بود و تقریباً جنبة دوری و انزوا از مادیات را گرفت و با برخی از صحابه مشاجره می‌کرد، تا اینکه عثمان رضی الله عنه به او پیشنهاد کرد به گوشه‌ای از مدینه برود و آنجا با خیال راحت زندگی کند. ابوذر این پیشنهاد را با کمال رضایت پذیرفت.

توضیح : آیا واقعاً ربذه بیابان لم‌ یزرع و صحرای دوری بود.

     حاشا و کلا ! ربذه از مدینه دور نبود، اکنون افرادی که مشرف به زیارت مدینة منوره می‌شوند ملاحظه می‌کنند که ربذه تقریباً وسط شهر قرار گرفته است. دوم اینکه حضرت عثمان رضی الله عنه به ابوذر رضی الله عنه گوسفند بخشید تا در صورت نیاز از آنها استفاده کند و ابوذر همیشه در مدینه رفت و آمد داشت، اما بیشتر وقت خود را در ربذه به عبادت می‌پرداخت. هیچ سند صحیحی وجود ندارد که با اجبار و اکراه او را عثمان رضی الله عنه بیرون کرده باشد.

در برخی از تواریخ این تقاضا از خود ابوذر رضی الله عنه بوده است؛ ابوذر رضی الله عنه مورد احترام حضرت عثمان رضی الله عنه  و مسلمین بود، ابوذر رضی الله عنه  همیشه حتی در حیات آن حضرت صلی الله علیه و سلم  گوشه‌گیر بود. آن طوری که برخی  نوشتند پیامبر صلی الله علیه وسلم در مورد ابوذررضی الله عنه  فرمود: ابوذر تنها زندگی می‌کند و تنها می‌ میرد.

مبحث سوم: عثمان رضی الله عنه و جمع آوری  قرآن

      حذیفه‌ بن یمان، رضی الله عنه پیش خلیفة مسلمین آمد و از اوضاع مسلمین در مورد تلاوت قرآن شکایت کرد، اینکه مردم قرآن را به اشکال مختلف تلاوت می‌کنند، گروهی به زبان قریش و برخی به زبان خود قرآن را قرائت می‌کردند، و در بسیاری از موارد معنی قرآن در تلاوت‌ ها تغییر می‌کرد. تا جایی پیش رفته بودند که برخی، برخی دیگر را تکفیر می‌کردند، این اختلاف تلاوت دامنه ‌اش گسترده‌تر گشت.

     حضرت عثمان رضی الله عنه صحابه را جمع کرد و طی خطبه‌ ای یادآور شد که هنوز مدت زمان طولانی از رحلت آن حضرت صلی الله علیه و سلم  نگذشته است که اختلاف در تلاوت قرآن به اوج رسیده و در پیش چشم کاتبان قرآن، قرآن به انواع مختلف تلاوت می‌شود و برخی قرآن را غلط تلاوت می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم صحیفه‌ای واحده جمع‌آوری شود و بقیه الواح محو شوند تا امّت مانند یهود و نصاری دچار اوهام نشود. همة صحابه من جمله علی رضی الله عنه با این پیشنهاد موافقت کردند.

     حضرت عثمان رضی الله عنه دستور داد صحیفه‌ای که در زمان صدیق اکبر رضی الله عنه جمع‌آوری شده است، به عنوان امّ (مادر) آماده شود و چهار نفر از حافظان قرآن جهت تکثیر انتخاب شدند، بالاخره نسخه‌های معتبری جمع‌آوری شد و به مراکز استان‌ها از جمله مدینه، کوفه، شام و بصره ارسال شد و همراه هر نسخه حافظ قرآن نیز مشخص گردید تا قرآن را طبق روایت صحیح آن تعلیم دهد. این عمل پسندیده عثمان رضی الله عنه باعث شد تا قرآن به همان نحو اصلیش باقی بماند.

     حتی بعد ها علی رضی الله عنه فرمود: واقعاً کار عثمان رضی الله عنه شگفت بود؛ اگر من هم جای عثمان رضی الله عنه خلیفه، بودم این کار را می‌کردم، اکثر صحابه این عمل عثمان رضی الله عنه را پسندیدند و به او لقب جامع آیات القرآن دادند. قرآنی که اکنون در دسترس ماست ترتیبش به همان منوال است که در زمان آن حضرت صلی الله علیه و سلم  تلاوت می‌شد، اولین خدمت را در جمع‌آوری قرآن صدیق اکبررضی الله عنه و بعد از او عثمان رضی الله عنه انجام داد.[27]

 

مطلب اول : آغاز فتنه و آشوب و شهادت عثمان رضی الله عنه

حضرت عثمان رضی الله عنه حدوداً دوازده سال خلافت کرد، مدت شش سال اول خلافت ایشان، اوضاع کاملاً عادی بود و هر چند بار یکی از شهرها به دست مسلمین فتح می‌شد و فتوحات یکی بعد دیگری حاصل می‌شد. دورة شش سالة اخیر را می‌توان دورة تشنج و اختلاف و نا امنی نامید.

کسانی که از اسلام ضربه خورده بودند هر روز با نا امن کردن شهری کم‌کم، در این حکومت متحده ایجاد تفرقه کردند چون دشمنان قدرت دیدن عظمت اسلام را نداشتند و اقتدار اسلام سبب نگرانی آنها شده بود و منافقین که بهترین راه را برای شکست مسلمین تفرقه دیدند، از این راه وارد شدند و متأسفانه تا حد زیادی نیز موفق شدند. ازجمله کار های ایشان ایستادگی عبدالله ابن سباء در برابر نظام.

شاید شما این منافق مشهور را بشناسید، سرکردة منافقین و آلت دست یهود، ام ‌الفساد و شر هست. در زمان خلیفة سوم به ظاهر مسلمان شد تا بدین وسیله راه نفوذ به صفوف مسلمین بر او هموار شود.

نامش عبدالله، مشهور به ابن سودا از یهودی‌های (یمن) هست. با چهره‌های مختلف در میان مسلمین ظاهر می‌شد، وقتی این نفاقش بر خلیفه نمایان شد او را به اطراف عراق تبعید کرد. از اینجا بود که کینة خلیفه را به دل گرفت.

ابن سبأ در میان گروهی از مسلمین خود را طرفدار و دوست صمیمی عثمان رضی الله عنه معرفی می‌کرد و در میان گروهی دیگر، پیرو علی رضی الله عنه و دوست او بود، و بحث خلافت علی را به میان می‌آورد، بسیاری از روایات جعلی و دروغین را در مورد خلافت علی رضی الله عنه جعل کرد که متأسفانه این توطئه ‌اش شکل گرفت و طرفداران زیادی پیدا کرد و تا به امروز روایات سبایی در کتب احادیث فراوان به چشم می‌خورد.

بعد از اینکه عثمان رضی الله عنه او را به عراق تبعید کرد مخفیانه به کوفه رفت و تبلیغات تفرفه‌اندازانة خود را آغاز کرد و بسیاری از کوفی‌ها را فریفت، و به سوریه، مصر و شهرهای دیگر رفت و با کلام دروغینش مردم را علیه خلیفه شوراند. بسیاری از ساده ‌لوحان و کسانی که عقیدة سستی داشتند. ایمان خود را به این مرد فروختند. [28]

مطلب دوم : اوج گرفتن فتنه ها و نقشه ی منافقین ویهودیان

            شورشیان در نهایت به هدف شوم خود که ترور حضرت عثمان رضی الله عنه بود دست یافتند و عملا کنترل شهر مدینه ی منوره را به دست گرفتند. در آن روزها فرمانده ی شورشیان و محاصره کنندگان، حاکم مدینه شده بود و هنوز نتوانسته بودند فردی را برای مسند خلافت پیدا کنند که تمامی مردم او را قبول داشته باشد. شورشیان سه دسته بودند که از مصر و کوفه و بصره به مدینه آمده بودند. شورشیان مصر (علی الظاهر) از حضرت علی رضی الله عنه و شورشیان کوفه از حضرت زیبر بن عوام رضی الله عنه و شورشیان بصره از حضرت طلحه رضی الله عنه حمایت میکردند. آنها در مورد قتل حضرت عثمان رضی الله عنه و ایجاد تباهی و ناهنجاری در زندگی سیاسی و اجتماعی مسلمانان و به وجود آوردن پراکندگی بین آنها با هم اتفاق نظر داشتند. به همین خاطر بود که پس از ترور حضرت عثمان رضی الله عنه قضیه ی جانشینی او را به طور جدی مورد توجه قرار ندادند. 

             به هر حال چندین روز پس از شهادت حضرت عثمان رضی الله عنه مسلمانان خلیفه ی رسمی نداشتند. افرادی را که شورشیان برای احراز مسند خلافت در نظر گرفتند، این امر را نپذیرفتند. از جمله حضرت علی رضی الله عنه، حضرت زبیر رضی الله عنه، حضرت طلحه، حضرت سعد، و سعید و چند تن دیگر از اصحاب که از فعالان و افراد کاملا مورد اعتماد مسلمانان بودند هیچکدام دعوت آنها را برای جانشینی حضرت عثمان نمیپذیرفتند؛ چرا که میدانستند این شورشیان نزد مردم جایگاه و محبوبیتی ندارند و افرادی هستند که مورد نفرین و سرزنش عموم مسلمانان میباشند. به همین جهت نزد هر کدام از این بزرگواران میرفتند از قبول امر خلافت خودداری مینمودند. وقتی شورشیان فهمیدند هیچکدام از بزرگان مدینه و اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم پیشنهاد آنانرا نمیپذیرند، نهایتاً ضرب الاجلی تعیین کرده و منتظر بودند مردم به کدامیک از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم بیشتر تمایل دارند. 

           مردم مدینه دست به دامن حضرت علی رضی الله عنه شدند و به او گفتند: بیا با تو بیعت کنیم؟ مگر نمیبینی به چه مصیبتهایی گرفتار آمده ایم؟ مگر خبر نداری که این شورشیان چه نقشه ای در سر دارند؟ حضرت علی رضی الله عنه در پاسخ به اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم و مردم مدینه فرمودند: دست از سر من بردارید و دنبال کس دیگر ی بروید! در وضع و شرایط پیچیده ای گرفتار آمده ایم و مشکل سختی پیش روی ماست که دلها بر آن گرد هم نمیآیند و اندیشه ها بر روی آن استوار نمیشوند! اصحاب و مردم مدینه گفتند: تو را به خدا سوگند میدهیم که با بیعت موافقت کن و این مسولیت را بپذیر! مگر آنچه را که ما مشاهده میکنیم شما نمیبینی؟ مگر بحران و فتنه را نمیبینی؟ حضرت علی رضی الله عنه در برابر اصحاب و مردم کوتاه آمد و در خواست و پیشنهاد آنانرا پذیرفت. اما خطاب به آنها فرمود: اما اینرا بدانید که به این شرط پیشنهاد شما را پذیرفته و راضی شده ام که با من بیعت کنید که شما را بر اساس آنچه خیر و مصلحت میدانم رهبری کنم و بر آنچه که بهتر میشمارم توجیه مینمایم ... شورشیان که حضرت عثمان را به شهادت رسانده بود از آنجایی که به طرفداری از حضرت علی رضی الله عنه تظاهر میکردند از موضوع اظهار شادمانی نمودند و تعیین او را به عنوان خلیفه پیروزی بزرگی برای خود در برابر دیگران به شمار میآوردند.[29]

 

مبحث چهارم : مشکلات در زمان خلافت حضرت عثمان رضی الله عنه

اول : اینکه واقعاً آیا عثمان رضی الله عنه لیاقت خلافت را نداشت؟ آیا در سیاست و حکومت اراده سست بود؟ آیا نمی‌توانست شورش چند نفر را سرکوب کند و آیا ... .

هرگز! عثمان رضی الله عنه از خلفای مقتدر اسلام بودند بهترین دلیل بر این مدعا فتوحاتش هستند، قلمروی حکومتش می‌گوید که مردی لایق و مقتدر بوده است اما آزاد گذاشتن او و نرمی و عطوفتی که در حکومتش داشت برخی سوء استفاده کردند.

دوم : اینکه چرا عثمان رضی الله عنه در امر خلافت خویشاوندان خود را بر کرسی نشاند؟

باید گفت: همة شورش‌ها ابتدا متوجه به والیان و استانداران خلیفه بود و اکثر این والیان از صحابة اجله آن حضرتصلی الله علیه و سلم  بودند همان طوری که قبلاً ذکر شد توطئه‌گران سبایی مردم را به تمام دستگاه خلافت بدبین کردند، شکایات دروغین و تهمت‌های بی‌جا را در بر علیه استانداران در میان مردم پخش کردند و در پی شکایات متعدد حضرت عثمان رضی الله عنه بسیاری از زمامداران را معزول کرد و در برخی از شهرها از نزدیکان خود که اعتماد و حسن ظن شدید به آنها داشت را به نمایندگی از خود به شهرها فرستاد سبب این همه تعویض استانداران همان شکایات قبلی معاندین بود با سرکار آمدن والی جدید مدتی سپری نمی‌شد که دوباره شکایت می‌بردند این باعث بدبینی مردم شده بود که عثمان رضی الله عنه قوم خویش را ولایت داده است. اهل مصر و بدوی‌های دورو بر مصر به طرف مدینه حرکت کردند گروهی از شورشیان پیش حضرت علی رضی الله عنه پیشنهاد کردند که بعد عثمان رضی الله عنه زمام خلافت را به او می‌دهند حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: برگردید که شما نفرین شدة رسول خداصلی الله علیه و سلم  هستید و اکنون من با چشمانم پیشگویی‌های آن حضرت صلی الله علیه و سلم  را در مورد شما می‌بینم. و شما را انسان‌های وفادار نمی‌بنیم، بروید و کسی دیگر را جستجو کنید. وقتی طلحه رضی الله عنه وو علی رضی الله عنه پیش حضرت عثمان رضی الله عنه آمده و جریان را بازگو کردند. حضرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: آنچه خواستت ایشان بوده انجام دادم، والیان را معزول کردم و همچنین افراد مورد اعتمادم را به امارت گماشتم. خواست اینها به جز قتل من چیز دیگری نیست و من رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  را به خواب دیدم که به من فرمود: روزه بگیر و نزد ما افطار کن من این خوابم را تعبیر می‌کنم که به زودی پیامبر صلی الله علیه وسلم را ملاقات خواهم کرد. حضرت علی رضی الله عنه بلند شد و در جمع شورشیان خطبه‌ای ایراد کرد و آنها را آرام کرد و از عواقب این کار آنها را بیم داد، مردم دسته دسته به شهر شان برگشتند.

 در این میان کسانی که قصد کشتن خلیفه را داشتند، توطئه دیگری چیدند، بلافاصله نامة جعلی از طرف عثمان رضی الله عنه به این مضمون که همة شورشیان به قتل برسند و با زندان شوند، نوشته شد. این نامه را زریح و بشربن شریح از طرف خود نوشتند، لذا پیکی را فرستاده که از کنار شورشیان گذر کند و وانمود کند که از طرف عثمان رضی الله عنه پیغام دارد. وقتی کاروان او را دیدند و تفتیشش کردند نامة جعلی زریح را از جیب او بیرون آوردند، شورشیان خشمگین به طرف مدینه برگشتند، وقتی این خبر را علی رضی الله عنه شنید به عثمان رضی الله عنه فرمود: آیا شما قول ندادید که خواسته‌هایشان را اجابت می‌کنید. پس چرا نامة مبنی بر قتل‌شان را نوشتید؟

   حضرت عثمان رضی الله عنه فرمودند: به خدا قسم من از همچنین نامه‌ ای خبر ندارم، دوباره حضرت علی رضی الله عنه به جمع شورشیان رفته و به آرامش دعوتشان کرد. از میان جمع شخصی بلند شد و گفت: عجب ما را خود دعوت کرده‌ای و حال نصیحت مان می‌کنی برگردیم. حضرت علی رضی الله عنه فرمودند: به خدا قسم از چنین دعوتی روحم خبر نیست. آنها در حالت شرمندگی یکدیگر را نگاه می‌کردند[30].

مصری‌ ها به عثمان رضی الله عنه پیشنهاد کردند که از خلافت کناره‌گیری کند حضرت عثمان رضی الله عنه در جواب فرمودند: به خدا قسم پیراهنی را که خدا بر تنم کرده هرگز بیرون نخواهم کرد.

منشأ این سخن عثمان رضی الله عنه توصیة آن حضرت صلی الله علیه و سلم  بود «یَا عُثْمَانُ إِنْ وَلَّاکَ اللَّهُ هَذَا الْأَمْرَ یَوْمًا فَأَرَادَکَ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تَخْلَعَ قَمِیصَکَ الَّذِی قَمَّصَکَ اللَّهُ فَلَا تَخْلَعْهُ»[31].ترجمه:

 عثمان، خداوند پیراهنی می‌پوشاندت و امّت سعی در بیرون کشیدنش می‌کنند پس بیرونش نکن.

 

      مهاجمین همچون گرگان وحشی خانة عثمان رضی الله عنه را احاطه کرده بودند و حضرت علیرضی الله عنه جهت حفاظت از خلیفه دو فرزند خود «حسن و حسین» و غلامش قنبر را به خانه خلیفه فرستاد.

چند روز خانة خلیفه مسلمین در محاصره بود و از رسیدن آب و غذا به عثمان رضی الله عنه جلوگیری کردند. ام‌حبیبه زوجة آن حضرت مقداری آب و غذا برداشت و راهی خانة عثمان رضی الله عنه شد اما از رساندن آب به او جلوگیری کردند.

    حضرت عثمان رضی الله عنه از پنجرة خانه‌اش خطاب به آنان فرمود: آب و غذا را از من منع کردید! آیا به یاد دارید که چاه رومه را از مال خودم برایتان خریدم؟ آیا به یاد ندارید در ایام قحطی کاروان غذا را به شما بخشیدم؟ آیا به یاد ندارید که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم  فرمود: خون مسلمان حلال نمی‌شود مگر به سه جرم که من هیچ‌‌کدام را مرتکب نشدم؟ آیا به یاد ندارید که پیامبر قاتلانم را جاهلان کور خواند؟

این هنگام بود که شورشیان به درب خانه هجوم آوردند و در پی زد و خوردهایی که بین محافظان عثمان رضی الله عنه (حسن و حسین رضی الله عنهما) و شورشیان صورت گرفت، شورشیان غالب آمدند و وارد خانة خلیفه شدند، اولین قدم را «محمدبن ابی‌بکر» گذاشت، و محاسن عثمان رضی الله عنه را گرفت، عثمان رضی الله عنه به او فرمود: پدرت قبل از این به این محاسن احترام می‌گذاشت، اگر زنده بود از جانب تو از من معذرت‌خواهی می‌کرد. محمدبن ابی‌بکر از عمل خود نادم شد و شمشیرش را در نیام کرد و گریان بیرون رفت.

     عثمان رضی الله عنه بی‌توجه به شورشیان به تلاوتش ادامه داد، آن هم چه تلاوتی، آرام، با سوزدل و سکون قلب. آری! اگر آن روز پرندگان با شنیدن صدا و نغمه‌های حضرت داود، به حین تلاوت کتابش بر آسمان خشکشان می‌زد. امروز فرشتگان آسمان صدای دلنواز عثمان رضی الله عنه را به استماع نشستند چه خوب تلاوت می‌کرد. همیشه می‌فرمود: قلب پاک از تلاوت قرآن سیر نمی‌شود.

   غافقی ملعون شمشیر را بالا برد و نائله (همسر عثمان رضی الله عنه) جهت دفاع از شوهرش دست را بالا برد در این هنگام شمشیر پایین آمد و انگشت‌های دستش را قطع کرد. عثمان رضی الله عنه صورت و لب‌هایش را روی آیات قرآن گذاشت، گویا با قرآن خداحافظی می‌کرد و آیه‌های قرآن را شاهد بر این ظلم عظیم گرفت، با لبانی خون‌آلود قرآن را بوسید با فرود آمدن نیزه بر سینة مبارک که توسط شقی‌ترین انسان عمروبن حمق انجام شد، روح ملکوتی‌اش به اعلی علیین پرواز کرد.

    اما چرا اهل مدینه از عثمان دفاع نکردند؟ شاید این سؤال در ذهن شما باشد که اگر خلیفه را مردم دوست داشتند چرا از او دفاع نکردند؟

در جواب باید گفت: اول اینکه شورشیان زمانی که حمله‌ ور شدند، موسم حج بود و این روز 18 ذالحجه بود. اکثر صحابه و مردم در مکه بودند و دوم اینکه: افراد معدودی که در مدینه بودند گمانشان این بود که اینها کما فی السابق جلوی درب منزل عثمان رضی الله عنه تحصن می‌کنند و می‌روند، چنانچه همواره این کار را می‌کردند. در دوران خلافت راشده و بی نظیر حضرت عثمان ذی النورین رضی الله عنه که پیشرفتهای چشمگیر اسلام و گسترش دین مبین، نزدیک بود از یکسو بساط نصرانیت را برچیده تا قلب اروپا قدم بگذارد و از سویی دیگر ماجرای کشته شدن پادشاه فراری خاندان ساسانی یزد گرد سوم به دست آسیبان مرور ودی از نابودی دشمن مجوس گزارش میداد و از طرفی اطلاعیه ورود پشتیبان ازآن سپاه عثمانی تا داخل آفریقا نغمه ی فرا رسیدن ایام مرگ کفر و استکبار و نفاق و یهودیت و زوال کامل حکومتهای شیطانی و پاکسازی کامل لوث شرک از تمام صفحه ی گیتی و استقرار کامل و جهانی حکومت رب العالمین را به گوش شنوندگان رسانده بود که مسلماً و به طور قطع به نابودی کامل یهودیت و سردمداران کفر در آن روزگار منجر میشد.

            بنابراین منافقان تربیت یافته و دوره دیده که مرگ خود را در پیشرفت اسلام میدیدند بنا به قاعده ی تنازع بقاء تاب تحمل نیاوردند و برای حفظ و بقاء خود و پلیدیهایشان در رنگ و صورت مسلمانی خیر خواه اسلام و با شعارهای اسلامی و عدالت پسندانه ای از کمینگاههای مصر و کوفه و بصره به نام مردمان آن دیار بر آمده و منافقانه ابتدا قصد حج بیت الله و زیارت رسول خدا صلی الله علیه و سلم را عنوان کردند اما مستقیماً به سوی مدینه طبیه که دار الخلافت و مقر حکومت اسلام بود رفته به آن بلده ی مطهره حمله بردند و خلیفه ی راشد را که رسول اکرم صلی الله علیه و سلم در زندگی خود از شهادت و مظلومیت و حقانیت وی از ظالم و ستمکار بودن قاتلانش خبر داده بود محاصره نموده آب و آذوقه را بر وی و فرزندانش قطع کردند. 

            خانه ای که در کنار باب جبرئیل شرقی حرم رسول خدا صلی الله علیه و سلم و نزدیک روضه ی پاک و آرامگاه مقدسش متصل به پاهای شریف آن حضرت صلی الله علیه و سلم واقع بود. در حال روزه و در عین اشتغال به تلاوت قرآن مجید او را به شهادت رساندند و قطرات خون پاکش را بر اوراق گرانبهای قرآن عظیم بر آیه ی کریمه  ﴿ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ  البقرة: ١٣٧ ریختند که همانا تلمیح صریح است به آنکه خداوند متعال از قاتلان او با خبر و از همه ی آنها یک به یک انتقام خواهد گرفت. حضرت حذیفه بن الیمان رضی الله عنه فرمود: حضرت عثمان رضی الله عنه به بهشت و قاتلانش به دوزخ خواهند شتافت. اگر قتل عثمان رضی الله عنه هدایتی بود همانا امت به وسیله ی آن شیر میدوشند ولی کشتن او در واقع ظلالتی بود که امت در اثرش خون میدوشند.

                حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه میفرماید: اگر مردم حضرت عثمان رضی الله عنه را شهید کردند مانند او را هرگز نخواهند یافت. حضرت سعید بن زید رضی الله عنه که از عشره مبشره میباشد فرمود: ای مردم! به سبب ظلمی که شما برحضرت عثمان رضی الله عنه روا داشتید کوه اُحد حق داشت از جای برخیزد. حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه به شورشیان گفت: مواظب باشید و حضرت عثمان را به قتل نرسانید و گرنه تا قیامت شمیشرهایتان در میان یکدیگر به حرکت در خواهد آمد. هنگامیکه حضرت عثمان رضی الله عنه به دست شورشیان کشته شد حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه فرمود: مردم دروازه ی فتنه ها را به روی خود گشودند که تا قیامت بسته نخواهد شد. علامه سیوطی رحمه الله به نقل از مورخ شام علامه ابن عساکر و ابن عدی این حدیث را به روایت حضرت انس بن مالک رضی الله عنه نقل کرده است که: مادامیکه حضرت عثمان رضی الله عنه زنده است شمشیر خدا در نیام خواهد ماند و هرگاه او کشته شود شمشیر خدا بی نیام خواهد شد و باز تا ابد به نیام بر نخواهد گشت.[32]

            آری! اینها هستند مقصران اصلی و مسوول تمام مشکلاتی که با کشتن حضرت عثمان  رضی الله عنه و با بی نیام کردن شمشیر غضب خدا بر مردم به بار آورند. اینها هستند که دیروز رسول خدا صلی الله علیه و سلم را به وسیله زن یهودیه ای مسموم کرده بودند. ابوبکر صدیق رضی الله عنه را نیز بعد از آن مسموم ساخته و سپس حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را در محراب نماز بر جای نماز رسول خدا صلی الله علیه و سلم به شهادت رساندند و با تغییر قیافه چهره پلید خود را زیر نقاب عدالت خواهی و رفع تبعیض و حمایت اسلام مستتر داشته در لباس انقلابیون مسلمان در آمده هتک حرمت جوار پیامبر را مرتکب شده و خلیفه راشدش را درست در سال سی و پنج هجری به شهادت رسانده و صفحات قرآن عزیز را به خون پاکش که هنوز هم فریاد خون خواهی اش طنین افکنده است گلگون کردند. 

 

 

مبحث پنجم :حقایقی از جنگ جمل

 

            حضرت طلحه رضی الله عنه و حضرت زبیر رضی الله عنه از جمله ی افرادی بودند که به حضرت علی رضی الله عنه پیشنهاد انتقام خون حضرت عثمان رضی الله عنه را دادند. حضرت علی رضی الله عنه در جواب فرمود: سوگند به خدا من چیزی را به غیر از آنچه شما میخواهید نمیخواهم و رأی من هم بر مجازات آنان است. اما سرکردگان این شورشیان افرادی جنایتکار و پیروانشان مردمی جاهلند و از قدرت کافی و هواداران بسیاری برخوردارند و از طرف برخی از مناطق تدارک میشوند و مورد حمایت قرار میگیرند اکنون ما زیر قدرت و سلطه ی آنان قرار داریم شما اجازه بدهید من با آرامش و تأنی عمل کنم و به من مهلت بدهید تا امور سر و سامان پیدا کند و پس از آن بیایید تا با هم حدود شرع را در مورد آنان به اجرا بگذاریم. حضرت طلحه رضی الله عنه خطاب به حضرت علی رضی الله عنه فرمود: یا امیر المومنین! اجازه بده برای بسیج سپاهی بزرگ علیه اشغالگران مدینه، به بصره بروم! حضرت زیبر رضی الله عنه نیز فرمود: یا امیر المومنین! به من اجازه بده تا برای آوردن کمک نظامی و امکانات و تجهیزات برای مقابله با این اشغالگران به کوفه بروم! حضرت علی رضی الله عنه فرمود: در این مورد باید فکر کنم. [33]

             این قضیه مقداری طول کشید و امروز و فردا کردن حضرت علی رضی الله عنه سبب نا رضایتی طلحه و زبیر گشته و اینکار سر آغاز اختلاف نظر میان این سه بزرگوار بود و آنان خواستار تعجیل و اقدام فوری و سریع در این امر مجازات قاتلان حضرت عثمان بودند. لذا ایشان از حضرت علی رضی الله عنه دلخور شده و با رأی او مخالفت نمودند و دیدگاه را ناصواب دانستند. بدین صورت زمینه ی جدایی آن دو از حضرت علی کم کم فراهم گردید و آنان به قصد حج عمره مدینه را ترک گفتند. هنگامیکه حضرت طلحه و حضرت زبیر رضی الله عنهما به مکه رفتند و حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها را از ماجرا باخبر کردند، حضرت عایشه رضی الله عنها بسیار نارحت شده و برای مردمیکه اجتماع کرده بودند به ایراد سخنرانی پرداخته و آنانرا به قیام انتقام خون عثمان مظلوم رضی الله عنه تشویق کرد و فرمود: آن خائنان در ماه حرام در جوار رسول الله صلی الله علیه و سلم خون خلیفه ی پیامبر صلی الله علیه و سلم را ریختند و اموالش را غارت کردند ... پس از این سخنرانی آتشین مردم همگی اعلام آمادگی کردند و گفتند: ای ام المومنین! هر جا بروی با تو هستیم. عده ای گفتند: از سرزمین شام شروع میکنیم اما بعضی گفتند: نیازی نیست به شام برویم آنجا معاویه برای سرکوب و کشتن قاتلان کافی است. عده ای دیگر گفتند: به مدینه برویم و از حضرت امیر المومنین بخواهیم که قاتلان را به ما تحویل دهد تا آنها را به سزای اعمالشان برسانیم. عده ای دیگر گفتند: ابتدا به بصره برویم و از آنجا آغاز کنیم و هر کسیکه در قتل عثمان رضی الله عنه دست داشته او را قصاص میکنیم. تمامی افراد بر این رأی اخیر موافقت کردند و به هیچوجه سخنی در مورد جنگ و رویارویی با حضرت علی رضی الله عنه به میان نیامد. یعلی بن امیه با کمکهای قابل توجهش که در حدود شش صد سواری و شش صد هزار درهم بود سپاه عایشه رضی الله عنها را تجهیز کرد. همچنین ابن عامر کمکهای شایانی را برای ارسال سپاه تقدیم نمود و کم کم سپاه عایشه رضی الله عنها به حدود سه هزار نفر رسید. در این سفر حضرت عایشه رضی الله عنها در هودجی که بر روی شتری با نام عسکر قرار داشت حمل میشد. هنگامیکه حضرت طلحه و زبیر و حضرت عایشه دیدند که حضرت علی رضی الله عنه در مورد قصاص قاتلان حضرت عثمان رضی الله عنه اقدامی نمیکند، خواستند خودشان این امر را اجرا کنند و به قصد انتقام و قصاص قاتلان به سوی بصره لشکر کشی کردند نه به نیت دیگری. اما مسئله ای که قابل توجه است اینکه بدون مشورت حضرت خلیفه از مدینه خارج شدند و دست به اقدام زدند. 

           وقتی خبر لشکر کشی اهالی مکه به اطلاع حضرت علی رضی الله عنه رسید، ایشان برای جلوگیری از قتل و خونریزی و حل این مشکل به سوی عراق حرکت کردند و در بصره به سپاه آنان رسیدند. این حادثه ی بزرگ در سال 36 هجری برابر با 656 میلادی اتفاق افتاد و به دلیل اینکه حضرت عایشه رضی الله عنه در هودجی بر شتر حمل میشد، این واقعه به «جمل» شهرت یافت. در مدینه بسیاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و سلم از همراهی حضرت علی رضی الله عنه خودداری نمودند؛ چرا که جنگ با کسانی چون حضرت طلحه، زبیر، معاویه و حضرت عایشه رضی الله عنهم را روا نمیدانستند و آنرا جنگ میان برادران مسلمان به حساب میآوردند. مسلمانان از آن اوضاع و احوال دچار سر در گمی گردیده و نمیدانستند حضرت علی رضی الله عنه را ولی امر و خلیفه ی مشروع بود همراهی کنند و برای به زیر چتر اطاعت در آوردن مخالفان او را یاری دهند یا با شورشیان مجرمی که حضرت عثمان رضی الله عنه را به شهادت رسانیده بودند جنگ کنند که اکنون به هواداری از حضرت علی رضی الله عنه تظاهر نموده و به سپاهیان او پیوسته بودند یا اینکه راه سوم را برگزینند و بیطرف باقی بمانند و در آن فتنه کور شرکت ننمایند. 

               حضرت امام حسن رضی الله عنه و جمعی دیگر از نخبگان آن زمان با این لشکرکشی مخالفت نمودند تا جاییکه حضرت عبدالله بن سلام رضی الله عنه در هنگام خروج حضرت علی رضی الله عنه او را ملاقات کرده و فرمود: یا امیر المومنین! از مدینه خارج مشو! سوگند به خداوند اگر از مدینه خارج شوی هیچگاه به آن باز نخواهی گشت و قدرت و حاکمیت مسلمانان در آن استقرار پیدا نخواهد نمود. اما حضرت علی رضی الله عنه با رأی و نظر عبدالله بن سلام رضی الله عنه و دیگران مخالفت نموده و آنرا نپذیرفت و از مدینه خارج شد. به هر حال عده ای حضرت علی رضی الله عنه را همراهی کردند و دو لشکر رو در رو هم قرار گرفتند. لحظات بسیار سخت و جانسوزی بود. شاگردان مکتب رسول الله صلی الله علیه و سلم دچار آزمایش بسیار بزرگی شده بودند. اصلا باور کردنی نبود که یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در مقابل هم صف آرایی کرده و بخواهند بر روی هم شمشیر بکشند. 

             حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب رضی الله عنه حضرت طلحه و حضرت زبیر رضی الله عنهما را فرا خواند و با آنان به مذاکره نشست و پس از آن حضرت طلحه رضی الله عنه میدان جنگ را ترک کرده و در طول مسیر شهید شد. حضرت زیبر رضی الله عنه نیز به همین شکل پس از شنیدن گفته های حضرت علی رضی الله عنه در مورد احادیث پیامبر صلی الله علیه و سلم که چنین روزی را پیشگویی فرموده بود به محض شنیدن حقایق از زبان حضرت علی رضی الله عنه فوراً صحنه را ترک کرده و به سوی مدینه به راه افتادند که ایشان نیز به شکلی در طول مسیر به شهادت رسید رضی الله عنهما. این عزیزان خواهان جنگ و خونریزی و قتل عام اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم نبودند. حضرت طلحه و زبیر رضی الله عنهما به هیچوجه دنبال ریاست و خلافت نبودند. علیرغم همه ی اینها عده ای در هر دو سپاه نفوذ کرده و در صدد بر افروختن آتش جنگ بودند. 

مطلب اول: آغاز گران جنگ جمل :

          حضرت علی رضی الله عنه آخرین تلاشهای خود را برای مصالحه با سپاه مقابل به کار گرفت و برای ایجاد مصالحه و اصلاح امور بسیار جدی و مشتاق بود و به هیچوجه در پی جنگ و خونریزی نبود بلکه هدف اصلی و الزام مخالفان به اطاعت از خود و همراهی و اتفاق با یکدیگر بود. پس از مذاکراتی که بین نماینده ی حضرت علی رضی الله عنه و سپاه حضرت عایشه رضی الله عنها انجام گرفت و نزدیک دست یافتن به نتیجه مطلوب، حضرت علی رضی الله عنه تصمیم داشت از جنگ و درگیری دست کشیده و با طرف مقابل از راه صلح و آشتی و شیوه های مسالمت آمیز منافقان و قاتلان حضرت عثمان رضی الله عنه را از بین ببرد. اما شورشیان میدانستند که اگر حضرت علی رضی الله عنه و حضرت عایشه رضی الله عنها به صلح و آشتی برسند بازنده ی اصلی این میدان خود آنها بوده و وحدت مسلمانان به زیان آنان تمام میشود. پس سران آنها برای بررسی وضع جدید و چاره جویی، مخفیانه تشکیل جلسه داده و تصمیم گرفتند که در میان سپاهیان هر دو طرف نفوذ کرده و از فرصتی استفاده نموده و آتش جنگ را در میان آنها شعله ور سازند. بدین ترتیب تلاشهای مصالحه ی جویانه را خنثی نموده و فرصت اندیشه و اصلاح را از آنان بگیرند و اجازه و مصالحه را به آنها ندهند. 

              شورشیان اتفاق کردند و تصمیم گرفتند هنگامیکه سپاهیان دو طرف در نزدیکترین فاصله قرار گرفتند نقشه ی خود را به مرحله ی اجرا بگذارند. آنان اتفاق نظر نمودند که افرادی از آنها شبانه به صورت کاملا سری به میان سپاهیان هر دو طرف بروند و در میان افراد قبایل مختلف لشکریان هر دو طرف نفوذ نمایند. پس از آن هنگام سپیده دم و قبل از دمیدن آفتاب، آن افراد مخفی شده در میان سپاهیان دو طرف در تاریکی و روشنایی فجر سپاه مقابل را هدف تیرهای پی در پی خود قرار دهند و پس از آن در داخل سپاه جار و جنجال راه بیندازند و بانگ برآورند که مورد حمله ی طرف مقابل قرار گرفته اند و علیه افرادی در نزدیکی آنان است حمله ببرند و با آنان وارد جنگ شوند تا سپاهیان هر طرف گمان کنند که مورد تهاجم سپاه مقابل قرار گرفته اند و آنان بوده اند که توافقهایی را که میان حضرت علی رضی الله عنه و طلحه رضی الله عنه و زبیر صورت گرفته زیر پا نهاده و حاضر به صلح نبوده و جنگ را آغاز کرده اند. با چنین طرح شیطانی آنان توانستند دو سپاه را رو در روی هم قرار دهند و تمامی زحمات حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه و حضرت زبیر رضی الله عنه را در راستای رسیدن به نتیجه ای مثبت و مورد تأیید هر دو سپاه خنثی نمایند. 

              بدین شکل آنان موفق شدند دو طرف مسلمان را در مقابل همدیگر قرار دهند و خونهایی را ناحق برزمین بریزند. شورشیان که تعدادشان به حدود دو هزار نفر میرسید همه ی تلاش خود را برای گشترش دامنه ی درگیری و تهاجم هر یک علیه طرف مقابل و تحریک طرفین به جنگ بکار گرفتند و در نهایت جنگ وحشتناک و افسار گسیخته و نا خواسته ی جمل به وقوع پیوست. حضرت طلحه رضی الله عنه وقتی فهمید آتش جنگ افروخته شده فریاد میزد: ای مردم! دست نگه دارید دارد فتنه ای بر پا میشود! اما در آن لحظه کسی گوش نمیداد با ناراحتی به آسمان نگریست و با پروردگارش شروع به گفتگو کرد. خدایا اینها همه بخاطر عثمان است ما به خاطر انتقام در این بلا گرفتار شده ایم ... خداوندا! حق عثمان را از من بگیر تا تو راضی شوی. به هر حال حضرت طلحه رضی الله عنه نخواست دستش به خون برادر مسلمانش آغشته شود فو راً صحنه را ترک کرد. اما انگار افرادی نمیخواستند او را در میدان جنگ نبینند افرادی دوست داشتند به هر قیمتی اصحاب رسول الله صلی الله علیه و سلم را رو در روی هم قرار دهند. [34]

            مروان بن حکم وقتی دید حضرت طلحه رضی الله عنه دست به شمشیر نمیبرد و در حال ترک معرکه است به سوی او تیری پرتاپ کرد و او را به شهادت رساند. از آن طرف نیز حضرت علی رضی الله عنه که با حضرت طلحه رضی الله عنه به توافق رسیده بودند که به شکل دیگری قاتلان را از بین ببرند و از جنگ خودداری کنند فریاد زد: ای دوستان و برداران! امروز زمام نفس خود را محکم در اختیار بگیرید! و با دست و زبانتان علیه این مردم اقدامی نکنید، زیرا آنان براداران مسلمان شما هستند، اگر از طرف ایشان حرکتی انجام گرفت، شکیبایی خود را از دست ندهید و مواظب باشید در فردای قیامت و در پیشگاه خداوند بر شما سبقت نگیرند. کسی در قیامت محکوم میشود که در آن روز علیه او حجت و دلیل اقامه شود. امام حسن بصری رحمه الله از «قیس بن عباد» هنگامیکه حضرت علی رضی الله عنه صحنه های تکان دهنده ی کشتار مسلمانان را میدید به فرزندش حسن فرمود: ای حسن! کاش پدرت بیست سال قبل مرده بود و این صحنه را نمیدید. حضرت حسن رضی الله عنه در جواب فرمود: پدر جان! مگر من چقدر شما را از این اقدام نهی کردم! حضرت علی رضی الله عنه فرمود: ای فرزندم! فکر نمیکردم کار به اینجا بکشد.[35] 

              کعب بن سور که افسار شتر ام المومنین را میکشید با این نیت که از وقوع جنگ جلوگیری کند مصحفی را برداشته و بین دو سپاه ایستاد و آنانرا به آنچه در قرآن آمده فرا خواند اما ناگاه تیری پرتاپ شد و به او اصابت کرد و همانجا جان باخت. از آن طرف هم حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه که تمایلی به جنگ نداشتند مشغول مذاکره بودند ناگهان متوجه شدند افراد اوباش و منافقانی که در دل دو سپاه خود را پنهان کرده بودند شروع به تیر اندازی کرده اند تا جاییکه شتر حضرت عایشه را نیز هدف قرار دادند اما او به هر طرف میرفت و فریاد میزد: ای مسلمانان! ای فرزندانم! شما را به خدا سوگند میدهم از جنگ و خونریزی دست بکشید و حساب و محاسبه ی روز قیامت را بیاد آورید! اما سربازان وجهی به سخنان حضرت عایشه ننمودند و بر سپاه بصره حملات خویش را ادامه دادند. 

            حضرت عایشه وقتی دید که آنان به فریادهایش توجهی نمیکنند دست به دعا برداشت و گفت: ای مردم! همگی قاتلان حضرت عثمان و آغاز گران جنگ را نفرین کنید! تمامی اهل بصره با ایشان هم صدا شده و با تضرع و زاری علیه قاتلان حضرت عثمان نفرین و دعا کردند. وقتی حضرت علی رضی الله عنه از این ماجرا با خبر شد او هم دست به دعا برداشته و بر قاتلان حضرت عثمان و طراحان چنین صحنه های تکان دهنده ای نفرین و لعن کردند. توطئه گران همه تلاش خود را برای کشتن حضرت عایشه رضی الله عنه که برای پایان دادن جنگ به سختی تلاش مینمود به کار گرفتند. پس از خاموش شدن آتش جنگ حضرت علی رضی الله عنه وقتی حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها را در هودجش صحیح و سالم دید با احترام و اعزاز تمام ایشان را بر شتری دیگری سوار کرده و به پاس احترام ایشان تعدادی از زنان را همراهش به مدینه فرستاد. 

با تأملی در واقعه جمل پس از این مختصر به خوبی میتوان دریافت که چه کسانی خواهان وقوع این جنگ و نزاع بین مسلمانان بودند و به راستی چه کسانی از این ماجرا سود بردند؟ با نگاهی کوتاه به جریان جنگ، به خوبی آن دستهای پلید رو میشود، هنگامیکه بدون اجازه حضرت علی رضی الله عنه و حضرت طلحه رضی الله عنه جنگ را شروع کردند و نیز برای شعله ور کردن آتش جنگ، افراد صلح طلب و وحدت طلب را به قتل رساندند. تمامی اینها دلایل روشن و واضحی است که جنگ طلب نه حضرت عایشه و طلحه و زبیر بود و نه حضرت علی مرتضی رضی الله عنهم اجمعین. از سوی دیگر با نگاهی به سخنان و اعمال بزرگان دو سپاه، این واقعیت نیز آشکار میشود که آنها به دنبال پست و مقام ریاست نبوده اند و به محض اطلاع از اشتباهشان فورا استغفار کرده و نادم و پشیمان میشدند.

       حضرت ام المومنین عایشه ی صدیقه رضی الله عنها نسبت به سفر خویش به  بصره  که به وقوع جنگ جمل  انجامید بسیار اظهار ندامت و پشیمانی میکرد و هرگاه به یاد آن واقعه میافتاد به حدی گریه میکرد که چادر و روسریش خیس اشک میشد. حضرت طلحه رضی الله عنه نیز به محض مذاکره با حضرت علی رضی الله عنه و پی بردن به توطئه ای که دشمنان ریخته بودند با رضایت کامل از حضرت علی رضی الله عنه جدا میشود و خود را به خاطر کوتاهی در امر پاسداری حضرت عثمان رضی الله عنه مقصر میداند و میگوید: خدایا حق عثمان را از من بگیر تا تو راضی شوی.

            اما حضرت زبیر رضی الله عنه وقتی حضرت علی رضی الله عنه حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و سلم را برایش بیان میکند که مگر به یاد نداری رسول الله صلی الله علیه و سلم در مورد جنگ تو با من پبیشگویی کرده و فرموده ای زبیر! تو بر موضعی اشتباه خواهی بود حضرت زبیر رضی الله عنه به محض شنیدن این سخن از حضرت علی رضی الله عنه با قلبی راضی از او جدا شده و از حضورش در این نبرد کاملا پشیمان و ناراحت میشود. همانطور که پیشتر اشاره نمودیم حضرت علی رضی الله عنه نیز از حضورش در مقابل حضرت عایشه رضی الله عنها و وقوع چنین جنگی به شدت ناراحت و نگران بود و با ناراحتی میفرمود: ای کاش بیست سال قبل مرده بودم و شاهد این نبرد نمیبودم. وقتی در مورد کشته شدگان سپاه مقابل از ایشان سوال میکنند میفرماید: هرکدام از این افراد که دارای قلبی صاف و بدون نفاق بوده باشند وارد بهشت میشوند. فردی در حضور حضرت علی رضی الله عنه در مورد اختلافی بین حضرت علی رضی الله عنه و حضرات طلحه و زبیر رضی الله عنه رخ داده بود سخن میگفت که حضرت علی رضی الله عنه فرمود: در مورد آنها تنها با نیکی یاد کنید و جز خیر بر زبان نیاورید! امیدوارم که من و عثمان و طلحه و زبیر از جمله ی آنهایی باشیم که خداوند در مورد شان فرموده است: و نزعنا ما فی صدورهم من غل اخوانا علی سرر متقابلین. [36]

مطلب دوم: شهادت عثمان رضی الله عنه و عواقب آن

           سر انجام عثمان رضی الله عنه  در سال ۳۵ هجری توسط شورشیانی از کوفه، مصر و بصره کشته شد. کشته شدن او باعث انشقاق شدید جامعه مسلمانان بعد از او شد. کشته شدن او نقطه عطفی در جامعه مسلمانان بود و عملا پایان یکپارچگی مسمانان و شروع جنگ های داخلی بین مسلمانان بود. مهمترین نقطه اختلاف این بود که آیا قتل عثمان عادلانه بود؟ آیا او از دستورهای اسلام منحرف شده بود؟ اگر چنین بود آیا شایسته قتل بود؟

پس از عثمان، رضی الله عنه علی رضی الله عنه به خلافت رسید که دوران خلافت او مصادف با جنگ های داخلی زیادی بین مسلمانان بود.

مبحث هفتم :محل دفن عثمان رضی الله عنه

              عثمان در باغى بنام "حش کوکب" در شمال شرقى بقیع دفن شده است، و پیامبرصلی الله علیه وسلم این باغ را "روحاء" نامیده بود، و بنی امیة این باغ را بعدا شامل قبرستان بقیع کردند، و بقیع قبرى است که در سمت جنوبی شرقی مسجد نبوی قرار گرفته است، و قبر عثمان در این قبرستان بقیع در فاصله 1.35 متری قبر "شهداء الحرة" قرار گرفته است، با این وصف قبر عثمان در قبرستان بقیع است. نقل است عثمان این باغ را از فرد یهودی خریداری کرده بودند و او پس از قتل در ملک خویش یعنی همان باغ دفن شد و بنا به نقل دیگر بعلت ممانعت شورشیان نسبت به دفن وی در قبرستان مسلمین او را شبانه در این باغ که مقابر یهود در آن بود، دفن کردند[37]

 

 

 

 

نتیجه گیری

           خلیفه دوم حضرت عمر رضی الله عنه  چند روز قبل از درود حیات به حضرت عثمان  رضی الله عنه که به رای اکثریت شورا به عنوان خلیفه و جانشین خلیفه دوم انتخاب شده بود توصیه فرمود : در عزل فرمانداران کمال دقت و حساسیت را داشته باشد بخصوص در مناطق حساس و در توضیح موضوع فرمودند : فرمانداران اقالیم با گزینش خاصی انتخاب شده اند بعضاً یکسال تمام روی انتخاب و گزینش آنها بحث و بررسی شده است.

           ایامی نگذشت که فرمانداران بصره ، کوفه و مصر عزل گردیدند و افراد دیگری که از نظر سابقه دینی و صلاحیت اجتماعی و سیاسی با فرمانداران سابق متفاوت بودند جایگزین شدند . اعتراض از مصر و کوفه شروع شد و مردم کوفه به شدت از انتصاب ولید پسر عقبه اعتراض و حتی بعد از عزل وی از اعتراض و جوسازی عقب نشینی نکردند. از طرف دیگر 30 سال از انقلاب حضرت محمد صلی الله علیه وسلم  گذشته بود و نسل جدیدی در شهرها و روستا ها ظهور کرده بود و این نسل جدید داشت سنگرهای مختلف را تصاحب می کردند و در جای اصحاب رسول الله صلی الله علیه وسلم  پست ها را یکی بعد از دیگری به دست می گرفتند با این تفاوت که نسل سوم عصر مکه ، لشکرکشی دشمنان اسلام در مدینه را ندیده بودند و حاضر به تحمل مشقات و زحمات زیاد در راه حفظ اسلام نبودند و اقدام اسلاف خود را افتخار تلقی نمی کردند و اکثراً متخلق به اخلاق سلف خود چون صداقت و قناعت و اطاعت و احترام به جایگاه افراد نبودند . عقلانیت جدیدی و نظم نوینی در زندگی افراد حاکم شده بود این عقلانیت و نظم نوین با تفکر و عقلانیت و فکر نسل قدیم و زندگی مهاجرین و انصار کاملاً متفاوت بود. نسل جدید که اکثر اصحاب زاده و از فرزندان نیروهای جهاد و مبارزه در میدانهای مختلف بودند حاضر به پذیرش عقلانیت نسل قدیم نبودند و مرزهای عقیده و حریمهای فکری دچار خدشه شده بود جامعه از هر حیث برای ایجاد بحران آمادگی داشت . نشر شایعه و انتشار کذب و قبول اخبار بدون تحقیق ، از مطالب مهم روز بود . و بسیاری از حریمها را شکسته و شخصیتهای نامدار را در انزوا گذاشته بودند . تعصب قومی و فرهنگ جاهلیت از گوشه و کنار در حال ظهور و رشد بود مصالح شخصی بر مصالح و منافع عمومی ترجیح داده می شد . حسودان و دشمنان دین چون یهود و نصاری و منافقان مطالب سری و پنهانی خود را آشکار کردند و افراد بد سابقه در بعضی از اقالیم کارهای مهم را تصاحب نمودند . اینها و دهها و بلکه صدها مطلب دیگر زمینه ای شده بودند برای ایجاد بحران و فتنه های بزرگ.

 بعد از این نکات مهمی که منتهی به شهادت خلیفه سوم است  اشاره می کنیم : 

1-در سال 30 هجری در مدینه منوره یکی از افراد خیر ، چاهی به جهت نفع مردم حفر کرد . حضرت عثمان رضی الله عنه  به محل چاه رفت و به اراده خداوند متعال در اثر یک غفلت غیر عمدی مهر و انگشتری پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم که بعد از خلیفه اول و دوم به خلیفه سوم رسیده بود در چاه افتاد . هرچه تلاش کردند انگشتری و مهر پیامبر اسلام صلی الله علیه وسلم  یافت نشد این موضوع موجب حزن و غم حضرت عثمان گردید و مخالفین هرچه در توان داشتند شایعه کردند اگر چه حضرت عثمان مهر دیگری با همان شکل و نمونه درست کرد ولی در جلوگیری از شایعه کوچکترین اثری نداشت .

 


منا بع  مأخذ

القرآنکریم:

1-  . بخاری،ابوعبدالله محمد ابن اسماعیل.صحیح البخاری.انتشارات دارالعلوم الانسانیه ،دمشق . حلبونی .سال طبع 1993 میلادی .

2-  ترمذی ،ابوعیسی محمد ابن عیسی ابن سوره .        سنن الترمذی . انتشارات دارالحدیث قاهره . سال طبع 1999میلادی.

3-  الحمیدی، محمد بن فتوح الحمیدی. الجمع بین الصحیحین البخاری ومسلم دار النشر.دار ابن حزم  لبنان بیروت - 1423هـ - 2002م

4-  الزهری، أبو عبدالله محمد بن سعد بن منیع الزهری. طبقات ابن سعد .دار النشر. دار صادر. مکان طبع.بیروت

5-  السیوطی : عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی  تاریخ الخلفاء الناشر : مطبعة السعادة مصر الطبعة الأولى ، 1371هـ - 1952م.

6-  صدیقی ، جلال الدین ،تمدن اسلام .انتشارات کابل دانشکده علوم اجتماعی . سال طبع 1360 ﻫ ش .

7-  سجستانی ،سلیمان ابن اشعث ابوداود. بسنن ابی داود.انتشارات مکتبه حقانیه محله جنگی پشاور پاکستان. سال طبع ( ب، ت ) .

9 . مسلم ، ابوالحسن مسلم ابن الحجاج ، صحیح مسلم . انتشارات دارالعلوم الانسانیه .دمشق ، حلبونی . سال طبع 2000 میلادی .

10.المعافری، أبی محمد بن عبد الملک بن هشام المعافری.سیرت ابن هشام(ب ت) الناشر شرکة الطباعة الفنیة المتحدة

 



[1] تاریخ خلفا ج 1 ص 60

[2] طبقات ابن سعد ج 1 ص 150

[3] همان مرجع  

[4] سبل السلام ج 3 ص 17

[5]- رواه ابن عساکر ج 2 ص 180

[6]- همان مرجع

[7]- کنزالعمال ج 2 450

[8]- سنن الترمذی. ج 1 ص 41 ترمذی می فرماید: این حدیث حسن غریب است.

[9]- سیرت خلفاء راشدین. ج 1 ص 66

[10]- تاریخ طبرانی  ج 2 ص 200

[11]- مختصر تاریخ دمشق لابن منظور ج 5 ص 188

[12] جامع الصغیر ج 3 ص 146 

[13] همان مرجع ج 3 ص 148

[14] الجامع الصحیح الترمذی ج 5 ص 395

[15] مجمع البیان، طبرسی، ج 3، ص 233.

 

[16] همان مرجع ج 3 ص 235

[17] معجم الکبیر الطبرانی ج 1 ص 90

[18] طبقات ابن سعد ج 1 ص 320

[19] صحیح البخاری ج 2 ص 827

[20]- جیش العسره جنگی است که با سختی و خشکسالی مصادف شد.

[21] طبقات ابن سعد ج2 ص 240

[22] همان مرجع ج 2 ص 242

[23]- کشف الغمّه، ج 1، ص 359.

[24]- همان مرجع ج 1 ص 361

[25] زنده گی نامه عثمان رضی الله عنه ج1 ص 30

[26] الجامع بین الصحیح البخاری والمسلم ج2 ص 252

[27] سیرت حضرت عثمان ذی النورین ج1 ص27

 

[28]سیرت حضرت عثمان ذی النورین ج1 ص 30 

[29] تاریخ الحلفاء ج 1 ص 257

[30]- تاریخ طبری، جلد 5 ص 250

[31]- سنن ابن ماجه ج 1 ص  41

[32] تاریخ الخلفاء ج 1 ص 156

[33] تاریخ طبری ج 1 ص 350

[34] طبقات ابن سعد ج 3 ص 55

[35] تمدن اسلام ج 1 ص 150

[36] تاریخ الخفاء ج 1 ص 190

[37] طبقات ابن سعد ج 2 ص 150